شروع سفر اندونزی

دیدن اژدهای کومودو و همچنین جزایر کومودو که از عجایب هفتگانه طبیعی دنیا بشمار می روند از رویاهای قدیمی ام بود اما هیچ برنامه ای برای آن نداشتم. در حقیقت یکماه بود که تصمیم داشتم بعد از تور آفریقا به میانمار بروم. به محض رسیدن به ایران، برای ویزای تایلند اقدام کردم زیرا ورود باید از طریق تایلند صورت می‌گرفت و سپس از آنجا برای ویزای میانمار اقدام می‌کردم. ۶ روز بعد که ویزا آماده شد متوجه شدم که ویزا برخلاف آنچه گفته بودم، سینگل است و عملاً نمیتوانستم از میانمار به تایلند برگشته و سپس به ایران بیایم. اکثر کشورهای اطراف تایلند را دیده بودم و تصمیم گرفتم اندونزی را انتخاب کنم و سراغ رویای قدیمی ام اژدهای کومودو بروم. سریعاً پروازها را چک کردم و با دوستم که تخصص زیادی در ویزا گرفتن دارد، شرایط ویزای اندونزی را چک کردم. نیم روزه با یک پرینت بانکی که ده میلیون موجودی داشته باشد و دو قطعه عکس ویزا صادر شد و همان روز تمام پروازها که شامل رفت به بانکوک، بانکوک به بالی و جاکارتا به تهران بود را به مبلغ ۲.۱۰۰.۰۰۰ تومان خریدم. هتل دو شب اول در بالی را هم از سایت بوکینگ رزرو کردم. هتل ۴ ستاره در منطقه ای بسیار خوب به قیمت ۵۵ دلار برای دو شب!!! یک روز تا پرواز مانده همه چیز انجام شد. فقط مانده بود کمی کسب اطلاعات از کشور اندونزی.

مختصری در مورد اندونزی:

جمهوری اندونزی در جنوب شرقی آسیا و شمال غرب اقیانوسیه قرار دارد. این کشور از ۱۷۵۰۸ جزیره تشکیل شده که  بزرگترین کشور جزیره‌ای دنیاست. با جمعیت ۲۶۰ میلیون نفر که ۸۶ درصد آن را مسلمانان تشکیل میدهند، چهارمین کشور پر جمعیت دنیاست. جمعیت اصلی در منطقه جاوه که غرب این کشور قرار دارد زندگی می‌کنند و جاکارتا پایتخت اندونزی نیز در همان محدوده است. مردم آن به بیش از ۷۰۰ زبان صحبت می‌کنند اما زبان رسمی اندونزیایی است. از سال ۱۶۰۲ میلادی تحت استعمار آلمان و هلند بودند و در نهایت در سال ۱۹۴۵ از هلند اعلام استقلال کردند. شانزدهمین اقتصاد دنیاست و بیشترین صادرات آن ذغال، روغن پالم، نفت و مشتقات آن بوده‌اند. پس از برزیل، دومین تنوع زیستی بزرگ کره زمین در این کشور قرار دارد. همچنین حدود ۲۰% کل سواحل مرجانی دنیا در این کشور قرار دارد و بیش از ۳۵۰۰ گونه موجود دریایی در آن قابل مشاهده است. برای مقایسه کافیست بدانید که در Great Barrier Reef استرالیا این عدد ۱۵۰۰ گونه است. این تنوع زیستی فوق‌العاده، اندونزی را به بهشتی برای علاقمندان حیات وحش خشکی و دریا تبدیل کرده است. همچنین کوه‌های آتشفشانی بعضاً فعال و جنگل‌های انبوه آن مقصد خوبی برای ماجراجویان جوان بشمار می‌رود. از نظر آثار تاریخی و باستانی هم‌ این کشور غنی است و تعدادی از اماکن فهرست شده در میراث جهانی در جاکارتا و جزیره بالی واقع هستند. از اینرو این کشور‌ می‌تواند پذیرای طیف وسیعی از گردشگران از سراسر دنیا باشد.

نقشه اندونزی

سفرنامه اژدهای کومودو

روز اول: رسیدن به بالی

ساعت ۸ صبح با پرواز AirAsia به بانکوک رسیدم. تا پرواز بعدی به بالی ۴ ساعت زمان بود. ساعت ۱۲ هواپیما بلند شد و ۴ ساعت بعد در شهر دنپاسار که جنوب جزیره بالی واقع است به زمین نشست. فرودگاه بسیار منظم و تمیز و دو برابر فرودگاه امام بود. پاسپورت ایرانی کار دستم داد و یکساعت تمام وسایلم مورد بازرسی قرار گرفت. مسیر کوتاه تا هتل یکساعت طول کشید. ترافیک ویژگی بارز و همیشگی بخش مسکونی این جزیره بزرگ ‌است. خسته و کوفته از ۲۵ ساعت سفر به اتاقم آمدم و پس از صرف شام و کمی آب انگور منطقه مرلو فرانسه (به مناسبت شب تولدم) به خواب عمیقی فرو رفتم.

روز دوم: برنامه‌ریزی

به طور عجیبی تا ساعت ۱۰ صبح (یعنی ۱۲ ساعت) خوابیدم و صبحانه هتل را از دست دادم. باید پول چنج می‌کردم. روپیه اندونزی بدتر از پول ما، ارزش کمی داشت و هر دلار‌ حدود ۱۳۵۰۰ روپیه بود. به چند کیوسک اطلاعات توریستی سر زدم و با بررسی نقشه جزایر اطراف و موقعیت جاذبه‌ها، دید کلی‌ای از وضعیت منطقه پیدا کردم. خود بالی جاذبه زیاد داشت و حداقل ۴ روز زمان می‌خواست اما هدف من اژدهای کومودو بود. از آنجا که مجموعه جزایر کمودور تا بالی فاصله زیاد داشت، برنامه بازدید آنها کمی پیچیده می‌شد و با سرهم بندی چند تور طبیعتگردی مختلف یک برنامه ۵ روزه ریختم که در مسیر جزایر کومودور، جاذبه‌ها و جزایر متعددی بازدید می‌شد. سپس توسط دو پرواز به جاکارتا پایتخت اندونزی بر می‌گشتم تا روز بعد از آن به ایران بیایم. تجربه گذشته به من نشان داده بود که از روزها و ماه‌ها حضور بر روی دریا خسته نمی‌شوم. عاشق دریا و موجودات دریایی بودم. برای همین وقتی فهمیدم که برای دیدن اژدهای کومودو ۴ روز باید بر روی آب مسیر دریایی را با قایق کوچکی طی کنم، نه تنها ناراحت نشدم که بسیار خوشحال هم شدم. برنامه ریزی و هماهنگی‌ها تا بعد از ظهر طول کشید. سپس پیاده به سمت ساحل رفتم و تا غروب از مناظر ساحلی و موج‌سوارانی که با امواج دست و پنجه نرم می‌کردند لذت بردم.

غروب بالی

روز سوم: آغاز سفر دریایی

ساعت ۶:۳۰ صبح یک ماشین ون دنبالم آمد تا من و دو دختر آلمانی و ۳ پسر اسرائیلی را به بندر برساند. دو ساعتی در راه بودیم. از آنجا با یک اتوبوس دریایی راهی بندر Bangsal از جزیره Lombok شدیم که جزیره نسبتاً بزرگی بود و چند قله آتشفشانی بسیار زیبا داشت. خیلی دوست داشتم به این قله‌ها صعود می‌کردم و فورانات گازهای آتشفشانی را می‌دیدم اما فرصتی نبود. در کنار این جزیره، سه جزیره کوچک قرار داشت که می‌گفتند یکی از آنها به اسم گیلی بهترین سواحل منطقه را برای اسنورکلینگ و غواصی دارد. در نهایت ساعت ۱۲ ظهر سوار قایقی شدیم که ۲۲ مسافر شامل ۴ جوان پرشور و یک زوج آرام آرژانتینی، یک زوج خون گرم اسپانیایی، دو پسر آلمانی جوان و خوش برخورد، یک زوج فرانسوی ساکت که خانم فرانسوی دائماً یا کتاب می خواند یا یادداشت می کرد، ۳ آمریکایی شامل یک زوج پیر دوست داشتنی و یک پیرمرد خوش صحبت، دو دختر مهربان مراکشی، یک زوج مجارستانی بی صدا و دو پسر جوان دماغ سربالای انگلیسی داشت و تنها نماینده آسیایی آن من و خدمه بودیم تا از پنج قاره نمایندگانی حضور داشته باشند.

به سوی جزیره کومودو

۴ ساعت طول کشید تا جزیره لومبوک را دور زدیم و به شمال آن رفتیم. توقفی یک ساعته برای کمی آبتنی و استراحت در ساحل جزیره داشتیم و با سایر پسرهای قایق از طبقه دوم قایق مسابقه شیرجه به آب گذاشتیم.

جزیره لمبوک

با غروب آفتاب مجدداً به راه افتادیم. کمی با آمریکایی‌ها که بالای ۶۰ سال داشتند و ۴ آرژانتینی حدود ۳۰ ساله گرم گرفتم و تبادل خاطرات کردیم و شب را بر روی عرشه مسقف قایق خوابیدیم.

روز چهارم: در مسیر اژدها

ساعت ۶ صبح قایق در کنار یک جزیره توقف کرد و با سر و صدای رفت و آمد خدمه بیدار شدم. سرم را که بیرون آوردم از شفافیت آب و صدها ماهی رنگارنگ اطراف قایق شگفت‌زده شدم. بیتاب بودم که هرچه زودتر صبحانه بخوریم و به آب بزنیم. ظاهراً برنامه اسنورکلینگ نبود. با شنا خودمان را به جزیره رساندیم و از آنجا از لابلای درختان مسیری ۱۵ دقیقه‌ای را پیمودیم تا به یک آبشار جنگلی زیبا رسیدیم که در بالای آبشار یک حوضچه ۵ متری وجود داشت. رقابت من و این پسرهای آرژانتینی و اسپانیولی شاد و پر انرژی تمامی نداشت. باز صخره‌ای یافتیم و از بالای آن به داخل حوضچه شیرجه زدیم.

شیرجه در برکه - سفرنامه اژدهای کومودو

دو ساعت بعد راهی شدیم و در کنار جزیره‌ کوچکی به نام Satonda توقف کردیم. سواحل مرجانی این جزیره فوق‌العاده بود. یک ساعتی اسنورکلینگ کردیم و از مسیر پیاده روی جزیره بالا رفتیم تا به یک دریاچه بسیار زیبا در قلب آن رسیدیم. کمی آبتنی در آب شفاف آن خالی از لطف نبود.

دریاچه های آب شیرین جزایر اندونزی

در نهایت به قایق خودمان بازگشتیم و در جهت شرق دوباره مسیر دریایی را در امتداد جزایر ادامه دادیم. تا جزایر کومودو ۱۶ ساعت همچنان راه بود.

روز پنجم: رقص با سفره ماهی‌

صبح ساعت ۵:۳۰ بیدار شدیم. قایق در ساحل یک جزیره پهلو گرفته بود. یک صبحانه بسیار سریع خوردیم و راهی یک مسیر پیاده روی که به بالای یک‌ تپه میرفت شدیم. این اولین قسمت از بازدید ما از مجمع الجزایر کومودو بود.

جزایر کومودو

قرار بود منظره تابش خورشید به خلیج و جزایر اطراف را از بالای تپه مشاهده کنیم. منظره ساحل مرجانی جزیره و آب فیروزه ای آن خیره کننده بود. صعود نیم ساعتی صعود طول کشید و پس از چند عکس پایین آمدیم.

مجمع الجزایر کومودو در اندونزی

راهی منطقه دیگری شدیم که گفته می‌شد حتماً سفره‌ماهی مانتا که بزرگترین سفره ماهی دنیا است را می‌بینیم. حدود ساعت ۱۰ به محل رسیدیم. یک منطقه مرجانی بود که بین ۶ تا ۱۰ متر عمق داشت. از روی عرشه قایق اولین سفره‌ماهی را دیدم. باورم نمی‌شد که به همین راحتی بتوان آنرا مشاهده کرد. قایق توقف کرد و به داخل آب پریدیم. تازه متوجه شدم که ده‌ها سفره‌ماهی زیر من در فاصله ۶ تا ۸ متری شنا می‌کنند. آب جریان داشت و آنها خلاف جهت جریان می‌رفتند. تمام قدرت و انرژی‌ام را جمع کردم و به یکی از آنها که داشت به سطح آب می‌آمد نزدیک شدم. تا خواستم عکس بگیرم ناگهان تغییر جهت داد و دور شد. خودم را به جریان آب سپردم. زیر پایم در عمق حدود ۸ متری سفره‌ماهی‌ها دائما در حال گذر بودند اما بخاطر جریان امکان نزدیک شدن به آنها نبود. پس از عبور دسته سفره‌ماهی‌ها یک کوسه باله سیاه دو متری و دقایقی بعد یکی دیگر که کمی بزرگتر بود در بستر دریا مشاهده کردم که مجدداً با همه تلاشم نتوانستم به فاصله‌ای نزدیک‌تر از ۴ متری آن برسم.

مشاهده سفره ماهی - سفرنامه اژدهای کومودو

در راه برگشت به قایق یک لاکپشت دریایی سبز تکمیل کننده مشاهدات بود. روی قایق برگشتم و خیلی ناراحت از اینکه هیچ عکس دلخواهی نگرفته‌ام. کمی که دور شدیم از کاپیتان خواهش کردم دوباره برگردیم و شانسمان را امتحان کنیم. بالاخره با اصرار زیاد من پذیرفت و دور زد. دسته‌ی ۵ تایی سفره‌ماهی را یافتیم و نزدیک شدیم. آخرین نفر بودم که به داخل آب پریدم و از شانس خوب من دقیقاً کنار سفره‌ماهی‌ها قرار گرفتم. کمی دنبال دو سفره ماهی که در سطح می‌رفتند شنا کردم و ناگهان به سمت من برگشتند و به مدت دو دقیقه در فاصله ۴متری من گشت زدند که توانستم فیلم‌های خوبی از آنها بگیرم. سپس نزدیک‌تر آمدند و شروع به چرخیدن دور من کردند.

شنا با سفره ماهی

ناگهان تغییر جهت می‌دادند و در جهت دیگری می‌چرخیدند و من وسط آنها از خود بیخود شده بودم. صحنه رویایی‌ای بود که به رقص سماع می‌مانست و من هم با چرخش آنها به دور خودم می‌پیچیدم. آنقدر هیجان‌زده بودم که نتوانستم از این صحنه عکس خوبی بگیرم. به راحتی با دراز کردن دستم می‌توانستم لمسشان کنم. پس از دور شدن آنها از شدت هیجان جهت قایق را اشتباه رفتم و ۳۰۰ متری دور شدم که با سوت و سر و صدای خدمه به سمت قایق برگشتم. هیچکس چیزی که من دیده بودم را ندیده بود. دیوانه کننده بود. یک ساعت بعد به ساحلی رسیدیم که به ساحل صورتی معروف بود. ماسه‌های آن کمی صورتی رنگ بودند و پس از یک ساعت اسنورکلینگ، مسیر را به سمت جنوب ادامه دادیم. حدود ساعت ۲ بعدازظهر در یک خلیج متوقف شدیم. قرار بود کل باقیمانده روز و شب را در این خلیج بمانیم و فردا به سمت جزیره‌ای که کومودو دارد برویم. به نظرم این انتظار خیلی کسل کننده بود.

خلیج کوچک در بین جزایر اندونزی

پس از شام ایده‌ای به ذهنم رسید. آمدم وسط جمع و گفتم هر کسی آهنگ سنتی کشورش را بگذارد و رقص آنرا اجرا کند. اول هم خودم شروع می‌کنم. به همه افراد قایق یک دستمال کاغذی دادم و یک آهنگ شاد کردی گذاشتم و همه را به وسط دعوت کردم. فضای خیلی جالبی ایجاد شد. بعد از من جوانان آرژانتینی آهنگ‌های آمریکای جنوبی گذاشتند و چنان سالسا رقصیدند که همه مبهوت ماندیم و کلی لذت بردیم و خندیدیم. بعد زوج آمریکایی که حدود ۷۰ سال داشتند باهم کمی تانگو رقصیدند و بعد از آن دیگر همه وسط بودند. رابطه این زوج مثال زدنی بود. حدود ساعت ۹ شب که دیگر انرژی‌ها خالی شده بود همه را به پسته ایرانی دعوت کردم. خیلی دوست داشتم که نماینده خوبی از کشورم باشم. روز و شب بسیار خوبی سپری شده بود که تا ابد در ذهنم می‌ماند.

روز ششم: دیدار با اژدهای کومودو

صبح ساعت ۶:۳۰ بیدار شدیم و پس از صرف صبحانه قایق به حرکت در آمد. حدود یک ساعت بعد در کنار قسمت دیگری از ساحل همان جزیره که ورودیه پارک‌ملی کومودو بود توقف کردیم و به روی اسکله آمدیم. دفتر پارک در اینجا واقع بود.

پارک ملی کومودو

پروسه پرداخت ورودیه به سرعت انجام شد و رنجرها توضیحات مختصری به ما دادند که ‌عمدتاً بایدها و نبایدها در پارک ملی را شامل می‌شد. تنها وسیله دفاعی رنجرها یک چوب دومتری با سر دو شاخه بود. هنوز راه نیفتاده بودیم که یک اژدهای کومودو کوچک (یک ماده شش ساله) در زیر اتاقک محیط‌بانی لمیده بود. توقع نداشتم به این راحتی پیدایش کنیم. از آنجا که در موقعیت مناسبی نبود و کوچک بود از آن عکس نگرفتم. مسیر پیاده روی ۱ ساعت بود و حدود ۲.۵ کیلومتر می‌شد. ده دقیقه بعد دومین اژدها مشاهده شد که بزرگ‌تر و بالغ بود. این یکی خیلی هیجان‌زده‌ام کرد. مستقیم به سمت ما می‌آمد. بی‌صدا و بی‌تحرک ماندیم تا نزدیک شود و تا ۱۰ متری پیش آمد. طبق توضیحات رنجرها گرسنه بود و دائما با زبانش اطراف را بو می‌کشید.

مشاهده اژدهای کومودو

این اژدها‌های گرسنه احتمال حمله دارند. یک ربع ما به او و او به ما خیره شد و سپس دور شد. خیلی هیجان انگیز بود اما دوست داشتم در کنارش عکس بگیرم که‌ اجازه ندادند و گفتند شاید آخرین عکس زندگی‌ات باشد. بزاق دهان اژدهای کومودو باکتری‌های بسیار خطرناکی دارد که انسان را بین ۲ تا ۳ روز از پا در می‌آورد. مسیر پیاده روی را ادامه دادیم تا به یک بلندی رسیدیم که تپه‌ای سولفوری ناشی از فعالیت‌های آتشفشانی قدیمی آنرا ایجاد کرده بود و سپس دوباره به سمت ساحل پایین آمدیم. در راه بازگشت دو اژدهای بسیار درشت جثه نر در زیر یک درخت کنار هم خوابیده بودند.‌ همان بود که می‌خواستم. از رنجرها اجازه گرفتم و از پشت تا دومتری‌شان نزدیک شدم و چند عکس کلوزآپ از صورتشان گرفتم. خیلی هیجان انگیز است وقتی در کنار یکی از عجایب دنیای حیوانات هستی و رو در رو به چهره‌اش نگاه می‌کنی.

نزدیک شدن به اژدهای کومودو

از آنجا راه افتادیم و دوباره سوار قایق شدیم تا به جزیره رینچا برویم که دومین جزیره بزرگ از مجمع‌الجزایر کومودو بشمار می‌آید و یکی دیگر از زیستگاه‌های اصلی اژدهای کومودو است. دو ساعت بعد به رینچا رسیدیم. مجدداً در دفتر پارک یک معارفه و توضیحات کوتاه توسط رنجرهای پارک صورت گرفت و گشت یک ساعته آغاز شد.

پیاده روی در جزایر کومودو

دوباره در همان ابتدای مسیر ۶ اژدهای خیلی بزرگ دیدیم. کمی جلوتر یک محوطه پر از حفره‌های کنده شده و یک کومودو ماده در کنار آنها وجود داشت. اینجا محل تخم‌گذاری کومودو‌ها بود. پس از نیم ساعت به بالای یک تپه مشرف به کل جزیره رسیدیم و بعد از گرفتن چند عکس دسته‌جمعی بازگشتیم.

یکی دیگر از رویاهای دور و درازم به تحقق پیوسته بود. سختی ۴ روز سفر دریایی بدون استحمام، غذای بخور و نمیر بد مزه و نیز گرما و شرجی بالا بدون ایرکاندیشن هیچ اهمیتی برایم نداشت زیرا یکی از رویاهای دور و درازم محقق شده بود و اکنون از انجام این سفر احساس رضایت عمیقی داشتم. حدود ساعت ۲ بعدازظهر از رینچا که آخرین جزیره بود راه افتادیم تا به لابوان‌‌باجو Labuan Bajo برویم. شهر بندری کوچکی واقع در منتهاالیه شرقی مجمع‌الجزایر کومودو.

سفرنامه اژدهای کومودو

یک شب را اینجا می‌خوابیدم و سپس پرواز به جاکارتا و روز بعد پرواز بازگشت به ایران. خداحافظی بسیار گرمی با همدیگر کردیم. ۴ روز رویایی در کنار هم گذرانده بودیم و خاطرات بی‌نظیری رقم خورده بود.

روز هفتم: پرواز به پایتخت

این روز را عملاً در پرواز بودم. ساعت ۱۰ صبح به سمت فرودگاه رفتم و هواپیما از لابوان‌باجو ساعت ۱۲ پرواز ‌کرد. یک ساعت بعد به بالی رسیدم و سپس چهار ساعت توقف تا پروازی که به جاکارتا می‌رفت و در نهایت غروب وارد جاکارتا ‌شدم. ۱۰ صبح روز بعد هم پرواز برگشت بود. ترجیح دادم با توجه به اعتصاب‌های دو روز گذشته جاکارتا و تظاهرات‌های خیابانی برای برکناری فرماندار و رئیس جمهور، یکراست به هتل بروم و به مرتب کردن عکس‌ها و دستنوشته‌هایم بپردازم. فکر می‌کنم کل ۳ ساعتی که مشغول عکس‌ها و نوشته‌ها بودم لبخند از لبانم محو نشد.