شاید مهمترین دستاورد سفر برای من فهمیدن این نکته بود که ما ایرانی‌ها مهربان‌ترین نیستیم، باهوش‌ترین نیستیم، قدیمی‌ترین نیستیم، زیباترین نیستیم، خاص ترین نیستیم و خیلی ترین‌های دیگری که از روی زاویه نگاه بسته خود به جهان می‌گوییم نیستیم.

انسانهایی بسیار خونگرم دیدم و فهمیدم مهر و محبت را حدی و محدوده‌ای برایش متصور نیست. باهوش‌هایی را دیدم که هیچ المپیاد و حتی مدرک تحصیلی نداشتند اما فهمیده بودند خدمت به کشورشان و توسعه پایدار مهمترین اصل است.

زیبایانی دیدم که با انسانیت شان زندگی می‌کردند نه با ظاهرشان و این راه زندگی چه زیبایشان کرده بود.

فهمیدم این چندهزار سال عمر ما در مقابل چند میلیون سال عمر جنگل‌ها و رودها و کویرها تنها کسر کوچکی است چه بیجا مغرور شده‌ایم.

فهمیدم خاص‌ترین انسان‌ها محدود به هیچ روستا و شهر و کشوری نیستند و تک تک هر انسانی و هر موجودی روی این کره خاکی خاص است.

وقتی از این تنگ ماهی که مرزهای شهر و کشور خودت است خارج می‌شوی و نگاهی به جهان می‌کنی به یک درک می‌رسی و این ارزشمندترین سوغاتی هر سفر است.