شاید تا بحال زیاد در مورد بانجی جامپینگ یا همان پرش از ارتفاع توسط کش شنیده باشید. مدتها بود که شدیدا مشتاق تجربه کردن این کار هیجان انگیز بودم.
برای بسیاری از انسانها ترس از ارتفاع یکی از ترسهای نهادینه شده در اعماق ذهن است اما مشکل بعدی اعتماد کردن به تعدادی کش و بند و بست است. برای من هم همینطور.
در سفر اوگاندا فرصتی پیش آمد تا در سرشاخه رود نیل بانجی جامپینگ تجربه کنم. از لحظه ای که بالای سکوی پرش بانجی جامپینگ میرسید هجوم آدرنالین را در همه رگ های خود حس می کنید.
اگر تجربه اول پرش شما باشد ضربان قلب تا ۱۶۰ و یا بیشتر بالا خواهد رفت.

در نتیجه ترشح آدرنالین، گشاد شدن مردمک چشم و کمی تعریق پوستی و سفید شدن رنگ پوست بدلیل جمع شدن خون در ماهیچه ها طبیعی است که البته عموما به ترسیدن تعبیر میشود.
بست ها به مچ پا بسته میشود و با یک کارابین به کش بانجی.
بر اساس وزن کشی که قبلا انجام شده طول کش را تنظیم می کنند. به لب سکو نزدیک می شوید در حالی پاهای شما به هم بسته شده و باید با پرش های کوتاه جابجا شوید که این خود حس عدم تعادل ایجاد می کند.
نگاه از بالا به پایین ممکن است باعث سرگیجه و سست شدن زانوها شود که حاصل بیش از چهار میلیون سال ترک زندگی بر بالای درخت و زمین زی شدن نیاکان بشر است.
همچنان ضربان قلب بالا و قوی است.
با شمارش آماده پریدن میشوید. لحظه آزمایش فرا رسیده است. من میتوانم یا نه. نگاهی دوباره به پایین و سپس به دوستان. سه گزینه هست، انصراف دادن، بستن چشم و پریدن، با چشم باز پریدن و اوج هیجان آمیخته با ترس و لذت را تجربه کردن.
گزینه سوم را انتخاب کردم و پیش از اتمام شمارش پریدم.
ارتفاع ۴۵ متر بود و دو سوم مسیر فقط سرعت گرفتن. حس رهایی تنها حسی بود که در آن ۳٫۶۵ ثانیه تا قبل از برخورد به آب غرق لمس آن بودم.
پس از آنکه به بیشترین سرعت که حدود ۳۵ متر در ثانیه (معادل ۱۲۶کیلومتر در ساعت) بود رسیدم کش وظیفه اش را کم کم آغاز کرد و با تحمل نیرویی حدود ۲٫۵ تن من را متوقف کرد. البته خیالم راحت بود که تا ۶ برابر این نیرو را هم تحمل می کند.
در حال سقوط خون با فشار یکسان در همه بدن در گردش است اما پس از اینکه کش سرعت شما را کم میکند با فشار زیادی خون در سر جمع می شود و بیشترین حد آن در لحظه اوج کشیدگی طناب است.
ناگهان سر با ضربه ای به آب برخورد میکند و شوک شدیدی وارد میکند که با لحظه پرش برابری می کند.
کش با نیروی زیادی شما را با بالا می کشد اما تا یک ثانیه ذهن هنوز درگیر شوک وارد شده است.
و دوباره حس رها شدن و معلق ماندن. دیگر اثری از ترس نیست اما هنوز آدرنالین زیادی که در خون محلول است به کار خود مشغول است.
کمتر از دو دقیقه طول میکشد تا شما را از آن حالت واژگون رها کنند. حس خلسه و رها از هر فکری.
وقتی در قایق می نشینید غرور عجیبی سراسر وجودتان را در بر می گیرد.
حس اعتماد به نفس و باور انجام کارهایی که قبلا نشدنی می نمود.
کل ماجرا از لحظه ای که بست به پا بسته میشود تا نشستن در قایق پنج دقیقه نمی شود اما تاثیری بسیار دراز مدت در انسان باقی می گذارد.
به همه دوستان این دیوانگی را توصیه میکنم. برای لذت بردن بیشتر بهتر است در جایی که زیر آن آب است و مناظر چشم نوازی در اطراف دارد پرش بانجی را امتحان کنید و بخواهید که طول کش را طوری تنظیم کنند که سر شما به آب برخورد کند.