سفر کامبوج بخشی از سفر ۱۹ روزه ام به سه کشور جنوب شرق آسیا، تایلند، لائوس و کامبوج بود که به عنوان راهنمای تور، برنامه ریزی و اجرای این سفر را برای گروهی از دوستانم بر عهده گرفتم.
ورود ما به جنوب شرق آسیا از طریق کشور تایلند بود و در بانکوک به راحتی و با حداقل مدارک (کپی پاسپورت، دو قطعه عکس و کپی بلیت) در مدت یک ساعت موفق به اخذ ویزا از سفارت کامبوج شدیم.
سپس به کشور لائوس و شهر لوانگ پرابانگ پرواز کردیم و پس از دیدن شمال تا جنوب این کشور بصورت زمینی، از جنوب لائوس خارج و وارد شمال کامبوج شدیم.
برای خواندن سفرنامه لائوس میتوانید بر روی این نوشته کلیک کنید.
هدف اصلی ما از دیدن کشور کامبوج بیشتر دیدن شهر سیم ریپ و بزرگترین معبد دنیا انگکور وات بود و پس از آن هم زمینی از کامبوج وارد تایلند شدیم.
مختصری درباره کامبوج:
کشور پادشاهی کامبوج با حدود ۱۵ میلیون نفر جمعیت و ۱۸۱۰۳۵ کیلومتر مربع که ۹۶٪ آنها را بودایان تشکیل میدهند، از دو نژاد خمر با ۹۰٪ از جمعیت و ۵٪ ویتنامی و بقیه نژادها تشکیل شده است.
کامبوجی ها به زبان خمر صحبت میکنند و واحد پول آنها ریل Riel است که تقریبا هر دلار معادل ۴۰۰۰ ریل است. پایتخت کامبوج شهر پنوم پن است که حدود ۲.۲میلیون نفر جمعیت دارد.
رود معروف مکونگ از شمال این کشور و از کشور لائوس وارد کامبوج می شود و پس از گذر از کنار پایتخت، در جنوب وارد ویتنام می شود.
اقتصاد این کشور که در زمره کشورهای فقیر دنیا به حساب می آید بیشتر برپایه گردشگری و صادراتی نظیر پوشاک، چوب، لاستیک و غیره است. سال ها استعمار توسط فرانسویان، کشتار غیر نظامیان توسط نظام کمونیستی در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ و سپس اشغال نظامی توسط ویتنام و جنگ داخلی طولانی رمق این کشور را برای رشد و توسعه گرفت اما امروزه دارای ثبات نسبی خوبی بوده و در تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی کشورشان هستند.
سفرنامه کامبوج
روز اول: عبور از مرز و رسیدن به سیم ریپ
ورود ما به کامبوج همزمان با تعطیلات سال نو چین شده بود. با یک ماشین ون از منطقه چهارهزار جزیره در لائوس تا مرز Krong Poi Pet که مرز کامبوج و لائوس بود یک ساعته آمدیم. وسایل را از ماشینی که از لائوس ما را تا مرز آورده خالی کردیم و پیاده نقطه صفر مرزی را که حدود ۵۰۰ متر بود طی کردیم. نیم ساعتی طول کشید تا مهر ورود کامبوج در پاسپورت ها خورده شد.
پروسه مهر ورود به این کشور به لطف یک کار چاق کن که نفری ۷ دلار می گرفت، خیلی راحت تر از آن چیزی که همه گفته بودند انجام شد.
وسایل را داخل ون دیگری که از قبل توسط راننده لائوسی هماهنگ شده بود گذاشتیم و راهی شدیم.
در مسیر مهمترین چیزی که توجهم را جلب کرد خشکی آب و هوا و پوشش گیاهی به مراتب کمتر نسبت به لائوس بود و با توجه به اینکه به خط استوا نزدیک تر شده بودیم کمی برایم جای تعجب داشت. توقفی مختصر در بین راه داشتیم و سپس حدود ساعت ۱۵:۳۰ به سیم ریپ Seim Reep رسیدیم.
سیم ریپ در زبان محلی به معنی “جایی که تایلندی ها شکست خورده اند” می باشد. البته هنوز هم تایلندی ها ادعاهایی برای مالکیت سیم ریپ و معبد انگکور وات دارند.
به هتلی که نزدیک مرکز شهر بود و از قبل رزرو کرده بودم رفتیم.
با عمو همت، برای چنج پول پیاده به مرکز شهر رفتیم. شهر پر از توریست اروپایی و آمریکایی بود. سیم ریپ شهر بسیار زنده و زیبایی است که به واسطه فاصله کمی که با معبد انگکور وات دارد، بسیار توریستی شده است.
یک رودخانه با جریان آب بسیار کند از وسط شهر رد می شود و فضای سبز اطراف آن و پل هایی که روی آن ساخته شده حس طراوت زیادی به شهر داده است.
فقط یک صرافی که آن هم در پیاده رو بود پیدا کردیم. حدود ۵۰۰ دلار چنج کردیم و به هتل برگشتیم تا با بقیه افراد برای نهار بیرون برویم.
هزینه غذا در رستوران های شهر بسیار پایین و حدود ۲ تا ۷ دلار بود که مبلغ را به دلار می گرفتند. بعدا متوجه شدم همه قیمت ها در سیم ریپ به دلار است و اصلا نیازی به چنج پول نداشتیم.
اجاره یک موتور سیکلت در هر روز ۳ دلار و ماشین حدود ۳۰ دلار بود. برای افرادی که تنها یا دو نفره سفر می کنند موتور گزینه بسیار خوبی بود.
بعد نهار به چند آژانس مسافرتی سر زدم که گشت فردا برای انگکوروات را هماهنگ کنم.
انگکوروات ۷ کیلومتر با سیم ریپ فاصله دارد و برای گروه ما نیاز بود که یک ماشین ون بگیریم. ماشین به ازای هر نفر ۵ دلار گرفت که گشتهای ما را از طلوع خورشید تا ساعت ۲ بعدازظهر به انجام برساند. همچنین یک راهنمای محلی که به انگلیسی تسلط داشت هم با حدود ۲۰ دلار گرفتم.
به هتل بازگشتم تا با بقیه افراد در شهر به گشت زدن بپردازیم.
معروفترین خیابان سیم ریپ Pub Street نام دارد که پر از رستوران، کلاب و بار است و پاتوق همه توریست هاست.
انواع رستوران های ملل مختلف، انواع غذاهای عجیب و غریب جنوب شرق آسیا شامل مار و عقرب و قورباقه و نیز آب میوه های طبیعی و شیک های استوایی را میتوانید اینجا پیدا کنید.
دو ساعتی گشت زدیم و خوردنیهای مختلفی را تست کردیم و در نهایت حدود ساعت ۱۱ شب به هتل بازگشتیم و زود خوابیدیم زیرا ساعت ۵ صبح روز بعد ماشین به دنبال ما می آمد.
روز دوم: بازدید از بزرگترین معبد دنیا، انگکور وات
ساعت ۴:۳۰ بیدار شدیم و به لابی رفتیم. ماشین به همراه راهنمای محلی سر وقت آماده بودند و همگی راهی مجموعه انگکوروات شدیم.
یک ربع بعد ماشین جلوی گیت ورودی توقف کرد و همگی پیاده شدیم تا بلیت بگیریم. چیزی حدود ۱۰۰۰ نفر در چندین صف ایستاده بودند. از چهره ها عکس گرفته می شد و عکس چهره هر فرد بر روی بلیت چاپ میشد اما کل پروسه کمتر از ۳۰ ثانیه وقت میگرفت. مبلغ بلیت هم برای یک روز کامل بازدید از مجموعه ۲۰ دلار بود.
نزدیک محل بلیت فروشی یک دکه بود که از آنجا کیک و هات چاکلت بسیار خوشمزه ای خریدیم و خوردیم و سپس دوباره سوار ماشین شدیم. چند دقیقه بعد روبروی ورودی معبد اصلی انگکوروات پیاده شدیم. هوا همچنان تاریک بود. به دنبال راهنما از یک مسیر سنگی و یک پل گذر کردیم تا اینکه بالاخره در گرگ و میش ساعت ۵:۴۰ صبح هیبت با شکوه معبد نمایان شد.
برای اطلاعات بیشتر از معبد انگکوروات می توانید به این لینک مراجعه کنید.
یک دریاچه به شکل مربع که با سنگ ساخته شده بود دور تا دور معبد را فرا گرفته بود. در قسمتی از دریاچه بیش از هزار نفر تجمع کرده بودند و میشد حدس زد که اگر در آن محدوده بایستی، خورشید از پشت معبد طلوع خواهد کرد و انعکاس آن بر روی دریاچه باید منظره شگفت انگیزی را ایجاد کند. بر اساس حدس من بیش از نیم ساعت تا طلوع وقت داشتیم.
نمیتوانستم نیم ساعت را یکجا در آن ازدحام بنشینم. شروع به گشت زدن در اطراف کردم و از زوایای مختلف محل طلوع را بررسی کردم.
چند عکس از هوای نیمه تاریک پیش از طلوع گرفتم و با اولین پرتو خورشید به محل اول برگشتم. از لابلای جمعیت بالاخره زاویه ای را پیدا کردم و عکسی که دوست داشتم را ثبت کردم.
سپس با بقیه دوستان و راهنمای محلی وارد معبد شدیم.
اولین ورودی را رد کردیم. اولین معبد که معبد اصلی انگکور وات است یک معبد هندو است که دور تا دور آن سنگهایی با هجاری های خدایان هندو و افسانه های آنها ترسیم شده است. وارد دروازه دوم شدیم. نور بسیار خوبی به محوطه اصلی تابیده بود و به شدت نماهای خوبی برای عکاسی ایجاد می کرد. حدود یک ساعت و نیم از معبد اصلی بازدید کردیم و حدود ساعت ۸ به سمت معبد انگکور تام راه افتادیم.
معبد انگکور تام که به معنی شهر بزرگ است در فاصله ۱.۷ کیلومتری شمال ورودی انگکور وات قرار دارد. این بنا حدود ۷۰ سال بعد از انگکور وات ساخته شده است و با دیوارهایی که ۸ متر ارتفاع و سه کیلومتر در سه کیلومتر طول دارند، از بقیه مجموعه جدا شده است. راه ورودی این مجموعه توسط پلی است که دو طرف آنر مجسمه های ترسناک احاطه کرده اند و به یک دروازه ختم می شود.
در مرکز انگکورتام، معبد بایون Bayon قرار دارد که یک معبد بودیستی هندویی است. در قدیم در این معبد ۴۹ برج وجود داشت که صورت های مختلف را در هر صرف آن در سنگ حکاکی کرده بودند اما از این تعداد در حال حاضر فقط ۳۷ برج باقی مانده است.
قسمتهایی از معبد انگکور تام به دقت در حال بازسازی بود و جالب اینجا بود که با ابزار آلات کاملا ابتدایی نظیر همان چیزی که ۹۰۰ سال پیش برای ساخت معبد استفاده شده بود کار می کردند.
سپس از آنجا برای بازدید از معبد تاپروم راهی شدیم.
این معبد حدود ۷۰۰ سال پیش برای مادر پادشاه ساخته شده بود. معبد تاپروم به دلیل رشد درختان از لابلای دیوارهای این معبد که جلوه زیبایی به آن داده بود و البته باعث ویرانی آن نیز شده بود، از محبوبیت زیادی نسبت به سایر معابد این مجموعه برخوردار بود. رشد درختان تنومندو ریشه های عجیبشان حالت رمز آلودی به معبد داده بود و من را یاد فبلم های ایندیانا جونز می انداخت.
بذر این درختان توسط پرندگان در قسمتهای مختلف بنا پراکنده شده و سپس رشد کرده و از لابلای سنگ ها باعث روییدن درختان تنومند شده بود. این اتفاق باعث ویرانی بخش عمده بنا شده بود اما به هیچ وجه مسئولان این سایت درختان را قطع و یا جلوی رشد آنها را نمی گرفتند.
حدود یک ساعت هم در این معبد به گشتزنی پرداختیم و سپس به سمت ماشین راه افتادیم.
حدود ساعت ۱۴ به هتل بازگشتیم و کمی استراحت کردیم. با راننده هماهنگ کردم که یک ساعت بعد دوباره دنبال ما بیاید تا به سمت دریاچه تونله ساپ Tonle Sap برویم.
این دریاچه توسط یک رودخانه به رود مکونگ متصل می شود. در شش ماه سال که سطح آب رود مکونگ بالا می آید جریان رودخانه از سمت مکونگ به دریاچه است و با کاهش سطح آب مکونگ جریان رود برعکس می شود.
در جهت جنوب سیم ریپ حدود یک ساعت تا دریاچه رفتیم. آنجا قایق موتوری های بزرگی بود که می توانستیم بلیت بگیریم و روی رودخانه و دریاچه را گشت بزنیم. در مجموع به نظرم چیز هیجان انگیزی برای دیدن نداشت.
سپس به یک معبد رفتیم که در حیاط آن جمجمه کشته شده گان دوران کمونیسم را قرار داده بودند و داستان اتفاقات آن زمان را بر روی تابلوهایی با تصاویر مربوطه نوشته بود. همچنین از داخل معبد هم بازدی مختصری کردیم.
به هتل بازگشتیم و تا غروب به استراحت پرداختیم.
با تاریک شدن هوا دوباره راهی خیابان Pub Street شدیم. فضای عجیبی بر این خیابان و فرعی های اطرافش حاکم است.
هر توریستی چیزی برای تفریح و لذت خود پیدا می کند. کمی با خوردن چیزهای عجیب و غریب مثل عقرب و هشت پا و غیره خودمان را مشغول کردیم و سپس کمی در دیسکوها چرخیدیم و سپس به هتل بازگشتیم.
نیمی از گروه روز بعد با پرواز به ایران باز می گشتند و نیم دیگر با من زمینی از کامبوج خارج می شدند تا وارد تایلند شویم و یک هفته ای را در تایلند به گشت زدن بپردازیم.
روز سوم: خروج پر دردسر
طبق بلیتی که روز قبل خریده بودم حرکت اتوبوس ما به سمت بانکوک ساعت ۶ صبح بود. با نیم ساعت تاخیر یک مینی بوس دنبال ما آمد. جلوی دو هتل دیگر هم توقف داشت و تعدادی روس را هم سوار کرد. ابتدا فکر کردم که این مینی بوس ما را به ترمینال می رساند اما پس از گذشت نیم ساعت که از شهر سیم ریپ خارج شدیم به این نتیجه رسیدم که تا پایان راه به همین منوال خواهد بود.
حدود سه ساعت و نیم بعد به یک میدان رسیدیم. راننده همه ساک ها را از ماشین خالی کرد و به ما هم گفت که پیاده شویم چون به مرز رسیده ایم.
وارد یک سالن کوچک شدیم که مهر خروج از کشور کامبوج را در پاسپورت بزنند. صف بسیار کند پیش می رفت و تقریبا یک ساعت طول کشید تا بالاخره از سالن خارج شدیم. از یک دروازه رد شدیم و حدود یک کیلومتر راه را پیاده پیمودیم تا به ساختمان مرزی تایلند برسیم. این یک کیلومتر پر از گدا و زباله بود و بوی تعفن میداد. ظاهرا هیچ کشوری مسئولیت مدیریت و نظافت این بخش را به عهده نمیگرفت. هوا بسیار خفه و گرم بود و حس بدی داشتم.
وارد ساختمان کنترل پاسپورت تایلند شدیم و هوای خنک و از بین رفتن بوی بد حالم را بهتر کرد. خانم مسئول کنترل پاسپورت ها وقتی پاسپورت ایرانی ما را دید ما را از صف خارج کرد و کمی آنطرف تر گفت پشت یک میز بنشینیم.
توضیح داد که از ۹ ملیت دنیا که ایران هم یکی از آنهاست، اجازه ورود زمینی به تایلند را ندارند. با او وارد بحث شدم و توضیح دادم که هیچ جای ویزای شما این را ننوشته و در سفارت تایلند در ایران هم چنین چیزی را به من نگفته اند. مامور می گفت که باید برگردیم و بلیت هواپیما به بانکوک بگیریم و من هم زیر بار نمی رفتم.
به او توضیح دادم که غیر ممکن است زیرا ما از کامبوج خارج شده ایم و مهر خروج خورده و دیگر نمی توانیم برگردیم و ما فقط باید زمینی به تایلند ورود کنیم.
نیم ساعتی او حرف خودش را زد و من هم حرف خودم را تا اینکه گفتم لطفا رئیس تان را صدا کنید. چند دقیقه بعد مردی اتو کشیده و خوشرو آمد و از من مسئله را پرسید. توضیح دادم. گفت شما باهم فامیل هستید؟ گفتم خیر دوستانی هستیم که زیاد سفر میکنیم. شغل ها را پرسید و برایش توضیح دادم. جرقه ای در ذهنم زد.
پاسپورتم را به او نشان دادم و شروع کردم به ورق زدن و نام بردن کشورهایی که رفته ام. وقتی به ویزای شینگن رسید گفت از چه کشوری گرفتی؟ گفتم فرانسه.
گفت از نظر قانونی میتونم شما را راه ندم اما شما Good Guys هستید.
بعد به تابلوی بزرگ پشت سرش اشاره کرد که نوشته بود:
good guys in, bad guys out
بعد رفت و برای همه ما آب معدنی خنک آورد و به افسر خانمی که کار ما را متوقف کرده بود دستور داد مهر ورود به تایلند را در پاسپورت ما بزند.
از طرفی برای حل شدن مشکل خوشحال بودم و از طرفی به تمام سران ایران دشنام میدادم که اینقدر ایرانیان را در دنیا خار و خفیف کرده اند. پس از یک ساعت و نیم معطلی و استرس فراوان بالاخره وارد خاک تایلند شدیم.
سلام
ممنون از سفرنامه قشنگ تون
چرا تاریخ سفر را ذکر نکردین؟!