مقدمه
سفرنامه پیش رو حاصل سفری است که در مهرماه ۱۳۹۶ به کشور بوتان داشتم. تصمیم داشتم پس از اجرای تور نپال در مهرماه به تبت سفر کنم و برای این منظور ۱۰ روز زمان گذاشته بودم اما طبق معمول با شیطنت های دولت چین، مرز به مدت یکماه بسته شد و من تصمیم گرفتم از کشور بوتان بازدید کنم. هرچند از قبل میدانستم مقصد گرانی است و حکومت پادشاهی آن از توریست ها به ازای هر روز مبلغ قابل توجهی دریافت می کند.
همچنی میدانستم که سفر بک پکری در این کشور وجود ندارد و حتماً باید یک آژانس مسافرتی بوتانی برای شما دعوتنامه بفرستد و امور مربوط به اخذ مجوز حضور شما در آن کشور را مطابق آیتنری از پیش مشخص شده انجام دهد. با بررسی هایی که کردم متوجه شدم که در ۴ روز بصورت فشرده می توان نقاط مهم گردشگری این کشور را بازدید کرد.
با کارگزار نپالی ام صحبت کردم و او من را به یک آژانس مسافرتی بوتانی وصل کرد تا کارهای اخذ مجوز ورود به این کشور فراهم شود. پرواز نپال به بوتان با ایرلاین دروک ایر صورت می گیرد که ایرلاین پادشاهی کشور بوتان است و به نسبت ۴۵ دقیقه پرواز عدد ۳۸۵ دلار عدد بسیار قابل توجهی بود.
مختصری درباره بوتان
بوتان شادترین کشور دنیا و کشوری کوچک در جنوب آسیاست که در لبه ی شرقی هیمالیا واقع شده و در همسایگی کشورهای چین، هند و نپال می باشد. مساحت این کشور ۴۷۰۰۰ کیلومتر مربع است که از نظر وسعت سی و پنجمین کشور جهان محسوب می شود. در حدود ۷۰۰٫۰۰۰ نفر در بوتان زندگی می کنند که یکصدهزار نفر از آنها در شهر تیمفو، پایتخت بوتان زندگی می کنند.
کوه های هیمالیا بخش وسیعی از کشور را در بر میگیرد و دره های مرکز آن بسیار فراخ و حاصلخیز است. بلندترین قله ای که در این کشور واقع شده جومولهاری (Jomolhari) می باشد که از مقاصد محبوب گردشگردی به حساب می آید. دلیل دیگری که این کشور مورد علاقه گردشگران است صومعه ها و قلعه هایی هستند که به آن ها جونگ (Dzong) می گویند.
با توجه به اینکه کشور بوتان با تبت و شهر لهاسا (مرکز بودائیان) همجوار می باشد دین رسمی بوتان بودایی است که بیش از ۷۵ درصد مردم پیرو این دین هستند و بقیه عمدتا پیرو مذهب هندو می باشد. همینطور زبان رسمی مردم کشور بوتان زونخا (Dzongkha) نام دارد که نوعی گویش تبتی می باشد.
صومعه مشهور این کشور آسیایی از که مهم ترین جاذبه های توریستی آن محسوب می شود. صومعه Taktshang در شهر پارو (Paro) می باشد که نزد بودائیان بسیار مقدس است و نام دیگر آن آشیانه ببر (Tiger’s nest) است. این بنا یکی از مهمترین و شاخص ترین معابد و صومعه های بودائیان هیمالیا و اصلی ترین نماد فرهنگی کشور بوتان به حساب می آید. این معبد در سال ۱۶۹۲ در میان صخره های صعب العبور و در بالای دره ی پارو و در کنار غاری بنا شده است که گفته می شود «پادماساموا» به مدت سه سال و سه ماه و سه روز و سه ساعت در آن به مراقبه مشغول بوده است. «پادماساموا» شخصی بود که بوداگرایی را به کشور بوتان وارد کرد.
پایتخت کشور بوتان شهر تیمفو است و واحد پول آن نگولتروم (ngultrum) می باشد. این کشور دارای حکومت سلطنت موروثی می باشد. در سال ۲۰۰۶ «جیگمه سینگیه وانگچوک» به دلیل خستگی از حکومت، تاجش را در کاخ سفید سنتی در شهر تیمفو به پسرش «جیگمی خسار نامگیال وانگچوک» واگذار کرد. در این کشور قانون اساسی مدونی وجود ندارد و قدرت به دست پادشاه با شورای وزیران، مجمع ملی و رهبر ۵۰۰۰ بودایی این کشور می باشد. در کشور بوتان هیچ حزب سیاسی وجود ندارد.
بوتان به دلیل موقعیت استراتژیک و کوهستانی بودن آن منطقه و همچنین سخت مسیر بودن هیچ گاه مورد توجه استعمارگران قرار نگرفت و همواره حکومت تحت اختیار پادشاهان محلی بوده است.
بوتان دارای حکومتی مذهبی است و معابد بودائیان از اماکن مرکز قدرت سیاسی محسوب می شوند. در سال ۱۹۴۹ هند اراضی را که بریتانیا در سال ۱۸۶۵ ضمیمه کرده بود به بوتان پس داد، ولی به دلیل عدم تحصیلات به خصوص در حوزه امور خارجه، با وجود اینکه بوتان کشوریست مستقل، هند در روابط خارجی این کشور صاحب نفوذ گردید.
سفرنامه بوتان
روز اول: پرواز به پارو
تنها فرودگاه بین المللی بوتان در شهر پارو قرار دارد که در دره ای زیبا قرار گرفته است. تمام مسیر پرواز از کاتماندو به پارو به موازات رشته کوه های هیمالیا است. اگر شانس آنرا داشته باشید که در سمت چپ هواپیما نشسته باشید مسحور زیبایی این قلل سر به فلک کشیده خواهید شد.
هواپیما بسیار نو بود و پذیرایی نسبتاً خوبی برای همان ۴۵ دقیقه پرواز داشت. لباس مهمانداران هم بسیار زیبا طراحی شده بود. هواپیما پس از ارتفاع کم کردن و چندین مانور از لابلای کوه های سرسبز بالاخره درباندی نسبتاٌ کوتاه به زمین نشست و از هواپیما پیاده شدیم.
به تجربه فهمیدهام که فرودگاه هر کشوری نمادی درست از کل آن کشور است. فرودگاههای مدرن نشان از سطح توسعه یافتگی کشور دارند.
همینطور مسائلی نظیر نظافت، برخورد ماموران پلیس گذرنامه و گمرک، زیبایی، نظم و قانون در هر فرودگاه را به راحتی میتوان به عنوان شاخصی از کل کشور قلمداد کرد.
از اینرو به محض ورود به فرودگاه بوتان واقع در شهر پارو فهمیدم که به کشوری زیبا، تمیز با مردمی آرام و مهربان وارد شده ام.
مامور کنترل پاسپورت مجوز ورود ما به بوتان را با کامپیوترش چک کرد و خیلی مودبانه خوشآمد گفت. بیرون فرودگاه راهنمای ما با پلاکاردی که اسم من رویش بود منتظر بود.
ظاهری آراسته و رویی گشاده داشت که لباسی عجیب پوشیده بود.
لباس مردانه سنتی بوتانیها شبیه حوله حمام است اما پارچه نازکتری دارد. یک جوراب بلند هم میپوشند که تا زانو بالا میآید.
به سمت تیمفو پایتخت بوتان راه افتادیم. آسمان بسیار آبی و شفاف بود. به ارتفاع سنج موبایلم نگاه کردم. ارتفاع ۲۲۵۰ را نشان میداد و دلیل این هوای پاک مشخص شد.
تا تیمفو ۵۵ کیلومتر راه کوهستانی بود که حدود ۲ ساعت طول کشید. کیفیت جادهها بسیار عالی بود و آنقدر آسمان، درختان و خانههای روستائیان خوشرنگ و تمیز بود که به یک تابلوی نقاشی میمانست.
در میانه راه در یک معبد نسبتاً تازه ساز که برای یادبود پادشاه فقید (پدربزرگ پادشاه کنونی) ساخته شده بود توقفی داشتیم.
حوالی غروب به تیمفو رسیدیم. پایتختی کوچک، زیبا و تمیز با یکصدهزار نفر جمعیت و خانههایی که معماری خاص بوتان در همهجای آن به چشم میخورد.
در هتلی ۳ ستاره و تمیز اقامت کردیم و کمی بعد برای شام به رستوران هتل رفتیم که غذای بوفه داشت.
عمده غذاها گیاهی بود و فقط مقدار کمی مرغ سرخ شده که بیشتر استخوان بود تنها بخش گوشتی شام را تشکیل میداد.
نکته جالب بوتان این است که هیچ چراغ راهنمایی در کل این کشور وجود ندارد و شلوغترین میدان پایتخت توسط یک پلیس کنترل میشود.
پس از خوردن نهار از هتل خارج شدیم تا گشتی در شهر بزنیم. در خیابان اصلی شهر پر از فروشگاه های صنایع دستی بود که البته تنوع کم و قیمت های بالایی داشتند. کمی پس از تاریک شدن هوا به سمت هتل بازگشتیم تا شام بخوریم زیرا کل وعده های غذایی بر عهده تور است.
روز دوم: گشت در پایتخت
صبح ساعت ۷ بیدار شدیم و پس از صبحانه ای که بسیار ساده بود، راهی گشت در شهر شدیم. ابتدا از موزه پارچه و لباس های سنتی بوتان بازدید کردیم و سپس راهی فلعه تیمفو که روزگاری قصر پادشاه بوده شدیم.
قلعه تیمفو بزرگترین زونگ کشور بوتان است که در قدیم قصر پادشاه و محل اقامت رهبر مذهبی کشور بوده و امروزه دفتر کار پادشاه است و بصورت موزه درآمده است. در واقع پادشاه خانه ای کوچک اختیار کرده و اعلام کرده به چنین قصری نیاز ندارد و استفاده از آن را بصورت موزه برای عموم آزاد گذاشته است.
قصر دارای حیاط های متعدد و ساختمان های بزرگی بود که در قدیم هر بخش به یکی از اعضا مهم خاندان سلطنتی و یا راهب اعظم اختصاص داشته است. مردم بوتان عاشق پادشاهشان هستند و همواره می گویند او کاخ بزرگش را رها کرده و در خانهای کوچکی زندگی میکند و دائماً در حال سرکشی به مناطق مختلف کشور است.
پس از بازدید از قلعه تیمفو راهی دیدن معبدی شدیم که یکی از جاذبه های مهم شهر تیمفو بشمار می رود. بر بلندای تپه ای در حاشیه شهر مجسمه بزرگی از بودا ساخته شده که گفته می شود بزرگترین مجسمه بودای نشسته دنیاست و توسط یک ژاپنی هزینه ساخت آن تامین شده است.
پس از بازدید از این معبد راهی هتل شدیم تا به استراحت بپردازیم.
روز سوم: پوناخا
صبح زود راهی شهر پوناخا شدیم. طول مسیر حدود دو ساعت بود. در مسیر تعداد زیادی خانههایی دیدم که تصاویر آلت تناسلی مردانه بر روی دیوارها نقاشی شده بود. از راهنما علت آنرا پرسیدم. گفت مردم اعتقاد دارند که این نمادها به افزایش قدرت باروری آنها کمک میکند.
آنطور که میگفت یکی از بوداها آلت تناسلی مردان را مقدس کرده و مردم را تشویق به ساخت مجسمه چوبی آن و نیز تولیدمثل میکرده است. قابل ذکر است که مردم بوتان اعتقاد به چندین بودا دارند و میگویند بودا با هربار مرگ، در جسم فرد دیگری حلول کرده است.
به نظرم مردم بوتان تمایل کمی به زادو ولد دارند که از جمعیت کم این کشور میتوان به آن پی برد و آن بودا فهمیده بوده که قدرت نظامی و اقتصادی مردمش در گرو جمعیت بیشتر است از اینرو با چنین حربهای میخواسته مردم را تشویق به زادآوری کند.
در پوناخا معبدی بود که میگفتند هرکسی آنجا دعا کند بچهدار میشود. یک آلبوم عکس هم از اروپائیانی که آنجا آمده و سپس عکسشان با بچه را فرستاده بودند آنجا بود. قضیه ظاهراً خیلی جدی بود و ترجیح دادیم تا یک بچه روی دستمان نمانده آنجا را ترک کنیم.
در این معبد خردسالان و نوجوانانی را دیدم که معصومانه همه لذت های کودکی را کنار گذاشته بودند تا به خدمت معبد در آیند و ساعتها دعا بخوانند تا که چه بشود، نمیدانم.
پس از دو ساعت بازدید و صرف نهار راهی قلعه پوناخا شدیم. این قلعه از زیباترین زونگهای کشور بوتان است که در کنار رودخانه Mo Chhu قرار دارد. گردشگران در این رودخانه رفتینگ هم میکنند.
موقعیت قرارگیری، معماری زیبا و فاصله نسبتاً کم نسبت به پایتخت باعث شده که این معبد در زمره مهمترین جاذبه های گردشگری بوتان قرار گیرد.
در داخل قلعه کاخ مخصوصی وجود دارد که فقط راهب اعظم و پادشاه حق ورود به آن را دارند. گفته می شود که مومیایی یکی از بوداها آنجا نگهداری می شود.
پس از بازدید از قلعه و معبد داخل آن راهی پارو شدیم.در بین راه معبدی مشاهده کردیم که معماری عجیبی داشت. راهنمای ما توضیح داد که این معبد توسط مادر پادشاه بخاطر یادبود ۱۰۸ سربازی که در جنگ با شورشیان هندی در سال ۲۰۰۳ کشته شده بودند ساخته شده است.
هتل خوبی برای ما در پارو در نظر گرفته شده بود که ساختمان آن قدمتی بالای ۱۰۰ سال داشت. شهر پارو از نظر شهرسازی به مراتب ضعیفتر از تیمفو بود اما به نظر بسیار توریستی میرسید. تمام شهر پر از مغازههای فروش صنایع دستی بود. بر روی بسیاری از پنجرههای شهر رشتههای فلفل خشک شده را مشاهده میکنید که نشان دهنده رواج غذاهای تند در این کشور است.
از آنجا که تنها فرودگاه بینالمللی بوتان در این شهر قرار دارد و همچنین مهمترین سایت گردشگری این کشور به نام معبد آشیانه ببر Tiger Nest Temple در نزدیکی این شهر است، از تعداد توریست خوبی به نسبت سایر مناطق برخوردار است. گشت مختصری در شهر زدیم و سپس در هتلی که ۳ ستاره به نظر میرسید اما بسیار تمیز بود اقامت کردیم. همچنان مثل روزهای قبل گوشت قرمز در غذاها نیست و فقط مقدار کمی مرغ در میز بوفه یافت میشد.
به طرز عجیبی احساس میکردم بعد از ۳ روز گوشت نخوردن بدنم به پروتئین نیاز دارد.
روز چهارم: معبد آشیانه ببر
صبح زود برای دیدن معبد آشیانه ببر راه افتادیم.
این معبد مهمترین جاذبه گردشگری بوتان بشمار میآید. تاریخچه این بنا به سال ۱۶۹۲ بازمیگردد که ابتدا معبد کوچکی در اطراف غاری که در دل این صخره قرار دارد ساخته میشود. گفته میشود یکی از بوداها در قرن هشتم میلادی سوار بر ببر به این کوهستان میآید و به مدت ۳ سال و ۳ ماه و ۳ هفته و ۳ روز در این غار به مدیتیشن میپردازد.
به گفته راهنما رسیدن به این معبد دو ساعت کوهپیمایی داشت. حدود نیم ساعت با ماشین رفتیم تا به پای کوه رسیدیم. مسیر بسیار سرسبز بود. تعدادی اسب هم مهیا بود تا افراد مسن را تا نیمه راه بالا ببرند.
حدود ۴۰ دقیقه که مسیر را طی کردیم، به یک استراحتگاه رسیدیم و پس از خوردن قهوه و بیسکوئیت مسیر را ادامه دادیم.
آنقدر مناظر مسیر صعود تا معبد آشیانه ببر زیبا بود که مسیر دو ساعته، ۳ ساعت طول کشید.
پیادهروی تا معبد آشیانه ببر چندان سخت نبود. بیشتر شبیه مسیرهای کوهپیمایی شمال تهران، تمام مسیر پاکوب بود. تا نیمه راه اسبها افراد مسن را بالا میآوردند. به نیمه راه که رسیدیم صدای زنگها و دعاهای راهبان معبد به گوش رسید.
با توجه به بعد مسافت، نمیتوانست این صدا طبیعی باشد و قطعاً توسط بلندگو تشدید شده بود. چندیدن معبد کوچکتر هم در بین راه ساخته شده بود. در یک منظرگاه زیبا که تقریباً هم ارتفاع معبد بود نیمساعتی توقف داشتیم و مفصل عکاسی کردم. سپس دوباره به سمت معبد راه افتادیم.
هرچه به معبد “آشیانه ببر” نزدیکتر میشوید شکوه آن بیشتر جلوهگری میکند. پس از عبور از کنار یک آبشار به ورودی معبد رسیدیم.
همه تجهیزات عکاسی و موبایل را تحویل میگرفتند و رسید میدادند تا کسی از داخل معبد عکاسی نکند. در داخل فضاهای سرپوشیده معبد هم باید کفشها را از پا در میآوردیم.
ابتدا به سمت غاری رفتیم که معبد در اطراف آن ساخته شده بود و سپس از تمام اتاقها و سالنهای آن که پر از راهبان در حال عبادت بود بازدید کردیم. در بزرگترین سالن، یک مانک در نقطهای مشرف بر همه نشسته بود که به گفته راهنمای ما بالاترین مقام مذهبی کشور بوتان را داشت و قدرت آن با پادشاه برابر بود.
همچنین در اتاقی دیگر مجسمههایی قرار داشت که داستان آمدن بودایی بر پشت ببر و عبادت او در این معبد را نمایش میداد.
یک قاب عکس بزرگ هم دیده میشد که عکس پسر بچهای حدوداً ۱۰ ساله بود که میگفتند روح آن مانک که سازنده معبد بوده الان در جسم این پسر حلول کرده است.
در دلم به این باورهای پوچ میخندیدم و شانسی که آن پسرک از همه جا بیخبر آورده را تحسین میکردم.
پس از یکساعت راهی بازگشت شدیم. حدود دو ساعت مسیر بازگشت به طول انجامید و حدود ساعت ۲ بعدازظهر به پایین رسیدیم.
تعداد زیادی از زنان محلی بساط کرده بودند و صنایع دستی میفروختند که ارزانترین قیمتهایی بود که در بوتان دیده بودم اما خیلی از آنها مشابه همان چیزهایی بود که در نپال دیده بودم و به نظرم تولید خودشان نبود.
در داخل شهر نهار خوردیم و کمی به گشت زدن در مغازههای فروش صنایع دستی پرداختیم و با تاریک شدن هوا به هتل بازگشتیم.
روز بعد ساعت ۶ صبح راهی فرودگاه شدیم. پس از خداحافظی با راهنما سوار پروازی شدیم که با عبور از روی هیمالیا و پس از ۴۵ دقیقه به کاتماندو میرسید. عمده مسیر ابر بود اما قلل بالای ۷۰۰۰ متر از لابلای ابرها سر برآورده بودند. به خودم میگفتم زیبایی کشور بوتان تا لحظه آخر هم تمام شدنی نیست.
در نهایت چیزی که از بوتان در ذهنم مانده، زیبایی محض، مردم مهربان و مودب، طبیعت بکر و حکومتی است که قدر اینهمه را خوب میداند.
سلام سفر به بوتانتون را خوندم . دیدن نقاط زیبای دنیا هم علاوه بر تلاش و انگیزه سعادت میخواد.از سفرنامتون لذت بردم و امیدوارم منم بزودی بتونم از این کشور دیدن کنم .
سلام سفرنامتون رو دوست داشتم و به خوبی زیبایی های کشور بوتان رو به تصویر کشیده بودید؛ موفق باشید
سلام
چقدر زیبا سفر به بوتان رو به تصویر کشیدید.
لذت بردم.
برقرار باشید
سلام
وقت بخیر
اگه مقور هست هزینه ها سفر هم کر بفرمایید. اگر ما بخواهیم از ایران بریم چکاری به صرفه هست یا خیر؟
درود به تو ، چقد کشور دلنشین و زیباییه ، منم حتما یه روز میرم
سفرنامه را خواندم وضف العیش نصف العیش موفق باشید بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی