برای اکثر انسانها امروزه بسیار راحت است که یک بلیت هواپیما بخرند و در هوا مسافتهایی را جابجا شوند اما به هیچ وجه حس پرواز را برای انسان تداعی نمیکند و بیشتر شبیه سوار شدن به یک اتوبوس بزرگ است. تنها وقتی گذر جریان هوا را با سرعت بر گونه های خود احساس میکنید و ناگاه زیر پا را خالی می بینید و نیز کنترل بر تغییر جهت و ارتفاع خود دارید این حس قابل لمس است.
برای تجربه حس پرواز، راحت ترین و دست یافتنی ترین وسیله پاراگلایدر است. پاراگلایدر وسیله ای برای پرواز شخصی است که فاقد موتور و اسکلت است و از یک چتر پارچه ای از الیاف نایلون ساخته شده که بصورت سلولهایی استوانه ای موازی هم در زمان برافراشته شدن از هوا پر می شود و مانند یک تشک بادی در مقابل جریان هوا عمل میکند و همچنین طناب هایی بسیار محکم از جنس کِولار است که بوسیله کارابین به هارنس یا همان صندلی خلبان متصل می شود.
برای پرواز با پاراگلایدر نیاز به یک سایت است با ارتفاع چندصدمتر از سطح زمین که باد روبرو داشته باشد و فضای مناسبی با شیب کم و در جهت پرواز که برای گستردن چتر مناسب باشد و نیز کوه دیگری روبرو نباشد تا جریان هوا را ناپایدار کند و همچنین سحطی صاف و خالی در مقابل سایت پرواز برای فرود آمدن ضروری است.
همچنین شرایط جوی باید مناسب پرواز باشد به این معنی که باد مناسب از جهت مقابل (بین ۲ تا ۷ کیلومتر در ساعت) وجود داشته باشد و هیچ گونه جریان توربولانسی نباید در منطقه باشد. در هوای ناپایدار مانند باد تند و بارندگی و … پرش تقریبا خودکشی است.
تنها با طی دوره های آموزشی میتوانید به تنهایی پرواز کنید و برای مبتدیان همواره خلبان در پشت سر شما قرار دارد و همه چیز را کنترل می کند.
در شهر ریو یک سایت پرواز پاراگلایدر وجود دارد که نزدیک ساحل ساحل Sao Conrado واقع است و در پارک ملی Tijuca بر بلندای ۶۰۰ متری صخره ای به اسم Pedra Bonita به معنی صخره زیبا قرار گرفته است.
در حین توری که در برزیل داشتم و در شهر ریودوژانیرو بودیم فرصتی شدتا افراد علاقمند را برای این تجربه هیجان انگیز ببرم.
ده دقیقه طول کشید تا از مسیر کوهستانی، جنگلی که سنگ فرش بود و مناظر زیبایی داشت به سایت رسیدیم.
مربیان بسیار شوخ و پر انرژی بودند و پنج دقیق توضیحات اولیه و همین حدود هم پوشیدن لباس و آماده شدن برای پرواز زمان گرفت.
خلبان من دانیل پسری هم سن و سال خودم و بسیار حرفه ای بود. یک دوربین گوپرو به هارنس من متصل کرد و لب سطح شیبدار صخره شدیم. برخلاف تجربه پرش بانجی که کمی ترسناک است، پاراگلایدر اصلا ترسی نداشت. با شمارش یک دو سه شروع به دویدن کردیم که با اولین قدم ها چتر افراشته شد و سه متر بعد بر روی آسمان بودیم.
لین لحظه جدا شدن از زمین حس غریبی است. شوق تجربه یک حس ناشناخته آدم را به جلو میبرد و حس برگشتن در آغوش مادر که زمین زیر پاست آدم را به عقب می کشد. و در یک لحظه جدا می شوی. نرم و سبک بال. از آغوش زمین به آغوش باد. محو زیبایی زیر پایم شده بودم. انتظار داشتم کمی بترسم تا کمی آدرنالین ترشح شود ولی خبری نبود. هرچه بود فقط غرق شدن در زیبایی منظره زیر پایم بود. اولین تجربه پرواز. دانیل که اشتیاقم را دید من را تا چند متری صخره ای که با سایت پرواز ۲۰۰ متری فاصله داشت نزدیک کرد و سپس سکان را آرام به دستم داد. دو طناب که با کشیدن هریک و انحراف بدن به آن سمت می پیچیدیم. برای هیجان دادن گفت هر دو را بکشم. اینکار را کردم و لحظه ای در هوا توقف کردیم و سپس کمی حس سقوط. عالی بود. وقتی روی اقیانوس رسیدیم اسپین به راست انجام دادیم که فکر میکنم با شیب ۸۰ درجه در حال چرخشی پر سرعت به دور خود شدیم و صد متری ارتفاع کم کردیم. لحضاتی فراموش نشدنی بود. از آن بالا مجسمه مسیح، هتل و ساحل زیبایش دیده میشد. پس از ده دقیقه پرواز بسیار آرام در سایت فرود پایین آمدیم و فیلم ها و عکسها را بر روی یک کارت حافظه به ما تحویل دادند.
نکته ای که به ذهنم خطور میکرد این بود که دیدن منظره کوهستان جنگلی Tijuca ، شهر ریو، ساحل ایپانما و کوپاکابانا در اقیانوس اطلس از بالا، لذت پریدن را دو چندان کرده بود و شاید در جای دیگری پرواز کرده بودم اینقدر لذت نمیبردم.
دیدگاه خود را بنویسید