برای اولین بار زمانی که در دفتر آژانس کاروان کوچ در سمت مدیر تورهای داخلی فعالیت می کردم نام لائوس را شنیدم. مسئول تورهای خارجی آژانس ما در طی سفری که به جنوب شرق آسیا داشت از این کشور هم بازدید کرده بود و تعدادی عکس و فیلم از سفر خود به ما نشان داد.
نقشه ای از جنوب شرق آسیا که کیفیت بالایی داشت از اینترنت دانلود کردم و تصمیم گرفتم در طی سفری به آن منطقه، از سه کشور تایلند، لائوس و کامبوج دیدن کنم. رویای این سفر را چهار سال بود که در ذهن داشتم تا اینکه در زمستان سال ۹۴ بالاخره موفق به انجام آن شدم.
ابتدا تصمیم داشتم یک تور به مقصد لائوس و کامبوج برگزار کنم اما با توجه به اینکه خیلی زیرساخت گردشگری ضعیفی داشتند و هماهنگی بسیاری از گشت ها بصورت اینترنتی امکانپذیر نبود، از این تصمیم منصرف شدم و بصورت یک سفر دوستانه این سفر برگزار شد.
مختصری در باره کشور لائوس:
کشور لائوس از قدمتی حدود ۶۰۰ سال برخوردار است. در طی این مدت هم چندین بار توسط کشورهای فرانسه، ژاپن و تایلند مورد تصرف قرار گرفته است. این کشور در سال ۱۹۴۹ بالاخره از استعمار فرانسه خارج شد و به خودمختاری رسید.
لائوس یکی از معدود کشورهای کمونیستی است که هنوز بر سر قدرت هستند. از نظر سیاسی یک کشور تک حزبی است که توسط حزب انقلابی خلق اداره می شود.
از نظر اقتصادی لائوس از فقیرترین کشورهای قاره آسیا به شمار می آید. حدود ۸۰٪ مردم این کشور به کشاورزی مشغول هستند و تولید برق و صادرات آن به کشورهای همسایه یکی از درآمدهای مهم این کشور است.
۲۳۶۸۰۰ کیلومتر مربع وسعت کشور لائوس است که جمعیت حدود ۷ میلیون نفری را در خود جای داده است. زبان رسمی مردم این کشور لائو است و واحد پول آن کیپ نام دارد.
رود مکونگ از شمال و از مرز مشترک میانمار و تایلند وارد لائوس می شود و کیلومترها در غرب لائوس مرز با تایلند را تشکیل میدهد و سپس در جنوب وارد کشور کامبوج می شود.
بخش عمده کشور لائوس را کوهستانهای کم ارتفاع جنگلی پوشانده است به طوری که حدود ۸۰% این کشور را جنگل تشکیل می دهد. آب و هوای استوایی و گرمسیری باعث ایجاد باران های موسمی شدیدی می شود که از خرداد تا مهر ادامه پیدا می کند.
سفرنامه لائوس
روز اول: گرفتن ویزای لائوس از بانکوک
پس از اینکه ویزای کامبوج را برای گروه گرفتم به سفارت لائوس رفتیم که در کوچه کناری قرار داشت. ساعت ۱۲:۳۰ به سفارت لائوس رسیدیم و داخل حیاط شدیم.
بر روی درب شیشه ای نوشته شده بود ساعت ۱۲ تا ۱۳:۳۰ تعطیل.
چاره ای جز انتظار نبود. با باز شدن درب، اولین نفری بودم که داخل رفتم. خانمی میانسال و خوش برخورد مدارک کل گروه را که شامل دو قطعه عکس، کپی صفحه اول پاسپورت، صفحه ویزای تایلند و فرم پر شده درخواست ویزا بود تحویل گرفت. پس از یک ربع گفت که ویزا امروز آماده نمی شود و فردا بیایم. از آنجا که ۱۰ صبح روز بعد پرواز به لائوس داشتیم و عملا فرصتی برای گرفتن ویزا نبود، پافشاری زیادی کردم و قبول کرد بجای هزینه معمول که ۱۴۰۰ Bat است ۱۶۰۰ Bat بگیرد و ویزا را تا ساعت ۱۶:۰۰ آماده کند.
کمی زودتر ویزاها آماده شد و برای گشتی مختصر به مرکز بانکوک رفتیم.
بر اساس صحبت هایی که با برخی از دوسانم که قبلا به لائوس سفر کرده بودند داشتم برنامه سفری به شکل نقشه زیر از قبل ریخته بودم.
روز دوم: لوآنگ پرابانگ، شهر مانک ها
پرواز ما ساعت ۱۰:۲۰ دقیقه بود اما با توجه به اینکه بانکوک شهر پر ترافیکی است ساعت ۷:۰۰ از هتل خارج شدیم. یک ساعت تا فرودگاه در راه بودیم و در فرودگاه هم پس از کلی سوال و جواب و بررسی بلیت های برگشت و رزرو هتل ها، کارت پرواز را صادر کردند. صف چک کردن پاسپورت هم بسیار کند پیشرفت و دقیقاً زمان بازشدن گیت به آن رسیدیم. هواپیمای ملخی ۶۸ صندلی پر سر و صدایی را سوار شدیم که نیمی از آن خالی بود و پس از دو ساعت به لوآنگ پرابانگ رسیدیم. خیلی سریع پروسه چک کردن پاسپورت و مهر ورود طی شد و از فرودگاه خارج شدیم. ون های جلوی فرودگاه قیمت های پرتی می گفتند. از حیاط فرودگاه خارج شدم و در بیرون دو ون گرفتم و گروه ۱۱ نفره ما راهی شهر شدیم. لوانگ پرابانگ شبه جزیره ای است که بین دو رودخانه مکونگ و نم خان واقع شده است و کلاً از سه خیابان موازی و کوچه هایی که این سه را به هم متصل میکند تشکیل شده است. به نظر من کل طول شهر به سه کیلومتر نمی رسید. این شهر در قدیم مرکز امپراطوری لائوس بوده است.
هاستل ما به اسم Phousi در مرکز شهر بود و محیط زیبایی داشت. به عنوان اولین اقدام، بلیت اتوبوس شب رو که روز بعد به مقصد وین تیان (پایتخت لائوس) حرکت میکرد را به مبلغ ۱۷۰.۰۰۰ Kip خریدم. هر دلار معادل ۸۰۰۰ کیپ بود.
محیط شهر لوانگ پرابانگ بسیار زیبا و دوست داشتنی است. همه جا مانک ها با لباسهای نارنجی شان دیده می شوند و خیابان ها پر از کافه و رستوران های سنتی زیبا و مملو از توریست است.
در جای جای شهر هم معابد بسیار زیبا و باشکوه به چشم می خورد.
پس از نهار از معبد Wat Zing Tung که گفته می شد قدیمی ترین معبد شهر است دیدن کردیم. در این معبد قایق امپراطور نگهداری می شد.
سپس از یک پل معلق که با نی ساخته شده است عبور کردیم و به آنطرف رودخانه رفتیم. در طرف دیگر خانه ها بسیار محقرتر به نظر می رسیدند.
با تاریک شدن هوا در خیابان اصلی چادرهای زیادی برپا شدند و بازارچه مفصلی که انواع صنایع دستی لائوس را عرضه می کردند آغاز به کار کرد.
پیش از ورود به بازارچه محلی، بر روی چندین گاری شیک میوه جات استوایی می فروختند. طعم بینطیری داشت که تا آنروز تجربه نکرده بودم.
بازارچه هیجان انگیزی بود که انواع صنایع دستی مردم لائوس از لباس، سفال،کارهای چوبی و غیره به فروش می رسید. مهمترین چیزی که خیلی زیاد به چشم من می خورد تنوع استفاده از رنگ های شاد بود.
در وسط بازارچه کوچه فرعی ای بود که به غذاهای محلی اختصاص داشت. انواع مختلف گوشت ها بصورت باربیکیو و همچنین انواع سبزیجات و سیفی جات پخته با ادویه های شرقی به چشم می خورد. برای ذائقه های اروپایی هم کاملا خود را آماده کرده بودند. شام مفصل و خوشمزه ای که بسیار ارزان بود خوردیم و راهی هاستل شدیم.
روز سوم: آبتنی در آبشار
ساعت ۶ صبح از هاستل خارج شدیم تا مانک ها که برای جمع آوری اعانه در شهر گشت میزدند را ببینیم. صف مانک ها بصورت منظم از یک معابد خارج می شد و به سمت معبد دیگری میرفت. مردم محلی و توریست ها بر روی زمین نشسته بودند و اعانه ها را به مانک ها که در حال عبور بودند میدادند. بچه های فقیر هم در طول مسیر نشسته بودند و یک سبد خالی جلوی خود گذاشته بودند که مانک ها بخشی از اعانه جمع آوری شده خود را به آنها میدادند.
به هاستل بازگشتیم و به استراحت پرداختیم. ساعت ۱۰:۳۰ یک ماشین ون به مبلغ ۵ دلار برای هر نفر گرفتم تا از آبشار معروفی به نام کوانگ سی Koang si بازدید کنیم. ماشین بسیار کند می رفت و یک ساعت طول کشید تا به ورودی آبشار رسیدیم. ورودی آبشار هر نفر ۲۰.۰۰۰ Kip بود.
کوآنگ سی مجموعه آبشارهایی هستند که در ۲۹ کیلومتری جنوب Luang Prabang قرار دارند. به دلیل داشتن رسوبات کربنات کلسیمی، آب آن فیروزه ای رنگ است و رسوبات حوضچه های متعددی را ایجاد کرده اند که عمق آنها تا ۳ متر میرسد.
این آبشارها پتانسیل بالایی برای جذب گردشگران دارند و تمامی گردشگرانی که به لوآنگ پرابانگ می آیند برای تماشای مناظر زیبای آن و شنا در حوضچه های زیر آبشارها از این منطقه بازدید میکنند.
همچنین یک سایت تحقیقات در مورد خرس سیاه آسیایی هم وجود داشت که چندین خرس بالغ و نابالغ را نگهداری می کردند و اطلاعات مفیدی را درباره این گونه در خطر انقراض به بازدید کنندگان ارائه می دادند.
ساعت ۱۳:۳۰ بازگشتیم و پس از صرف نهار ساعاتی را کنار رودخانه گذراندیم.
ساعت ۱۹ یک توک توک دنبال ما آمد تا به ترمینال برویم.
صندلی اتوبوس ها بصورت تخت خوابی بود و اصلاً مناسب قد من نبود. ساعت ۲۰ به سمت وین تیان راه افتادیم. هوا کمی سرد بود و یک پتو تمیز در کیسه به همه دادند. سریعاً خوابم برد.
روز چهارم: وین تیان، پایتخت لائوس
ساعت ۶ صبح در ترمینال وین تیان بیدار شدم. هوا حدود ۱۰ درجه سانتیگراد بود. حدود نیم ساعت طول کشید تا پس از کلی چانه زدن یک توک توک با قیمت مناسب پیدا کردم و به سمت هتل Douangchan Plaza راه افتادیم. مسئول رزرواسیون با خوشرویی ما را که ۶ ساعت زودتر از زمان چک این رسیده بودیم پذیرش کرد.
تا ساعت ۹ استراحت کردیم. سپس پیاده به سمت میدان اصلی شهر که Patuxay دروازه پیروزی نام داشت و به یادبود سربازان کشته شده لائوسی که برای فرانسه در جنگ جهانی جنگیده بودند ساخته شده بود راه افتادیم.
از آنجا یک توک توک دیگر گرفتیم و راهی قصر pha that luang شدیم. بازدید ما از این از قصر و معبد کنار آن که با طلا پوشانده شده است و قدمت آن به قرن سوم میلادی باز می گردد حدود یک ساعت طول کشید. این مکان یکی از مهمترین جاذبه های شهر وین تیان به شمار می رود.
برای عصر به ساحل رود مکونگ رفتیم. خیابانی که موازی مکونگ بود پر از رستوران های خوب بود که توریست های زیادی برای نهار آنجا آمده بودند. از یک آژانس مسافرتی بلیت اتوبوس شب رو برای روز بعد به مقصد شهر پاکسه در جنوب لائوس بود را خریدم و در یک رستوران که صاحب آن یک خانم فرانسوی بود نهار خوردیم.
بعدازظهر به هتل برگشتیم و مشغول برنامه ریزی ادامه سفر شدیم.
روز پنجم: پارک بودا
صبح ساعت ۹ یک ون گرفتیم و راهی Budah Park شدیم. پارک بودا در حدود ۲۵ کیلومتری جنوب شرق وینتیان قرار داشت.
این پارک درسال ۱۹۵۸ توسط یک فرد ثروتمند و خیر برای نشان دادن دوستی آیین بودا و هندو ساخته شده بود و حدود ۲۰۰ نماد از خدایان هندو و بودا را در کنار هم با سیمان در ابعاد بزرگی ساخته بودند. بازدید از این پارک دو ساعتی طول کشید و سپس برای نهار به هتل باز گشتیم.
ساعت ۱۸ یک توک توک دنبال ما آمد تا به ترمینال اتوبوسرانی برویم. ترمینال در فاصله نیم ساعتی بیرون شهر بود. اتوبوس تخت خواب هایی دو نفره بسیار تنگ و کوچک داشت که من به هیچ وجه در آن جا نمی شدم. ساعت ۲۰ راه افتادیم.
روز ششم: به سوی ۴۰۰۰ جزیره
صبح ساعت ۷:۱۵ به پاکسه رسیدیم. یک ون ۱۲ صندلی به قیمت ۶۰۰.۰۰۰ کیپ معادل ۷۳ دلار گرفتم تا ما را به جزیره دن خنگ Don Khong برساند. تقریباً دو ساعت در راه بودیم. از روی یک پل بزرگ که بر روی مکونگ ساخته شده بود رد شدیم تا به جزیره رسیدیم. به این منطقه ۴۰۰۰ جزیره اطلاق می شود زیرا عرض رودخانه بسیار زیاد می شود و جزایر متعددی بر روی آن شکل گرفته است.
دن خنگ بزرگترین جزیره است که ۱۸ کیلومتر طول و ۸ کیلومتر عرض دارد. هتل ما بسیار محیط زیبایی داشت و نام آن Villa Muong Khong بود.
از آنجا که شب قبل خواب خوبی نداشتیم، تا ساعت ۱۳ استراحت کردیم و سپس برای نهار و گشت مختصر از هتل خارج شدیم. هوا بطور محسوسی از روزهای قبل گرمتر بود.
پس از نهار به هتل باز گشتیم و تا شب در بالکن جلوی هتل که در لبه رودخانه قرار داشت دور هم نشستیم و به خواندن شعر و آواز مشغول شدیم.
روز هفتم: گشت در جزایر
صبح ساعت ۶ همگی بیدار شدیم تا شاهد طلوع زیبای خورشید در ساحل رودخانه مکونگ باشیم. منظره فوق العاده زیبایی بود. همواره برایم تماشای تغییر رنگ آسمان در زمان طلوع جذابیت وصف ناشدنی ای داشته است.
در حین عکاسی از طلوع بودم که صدای چند مانک (راهب بودایی) را شنیدم که در حال جمع آوری اعانه بودند. به سرعت سمت آنها رفتم و در نور طلایی رنگ طلوع کمی از آنها عکاسی کردم.
ساعتها ذهنم درگیر این مانک های جوان شد. سالها زندگی خود را در معابد می گذرانند و به عبادت می پردازند و با جمع آوری اعانه روز خود را به شب می رسانند. بدون اینکه آموزش خاصی ببینند و بدون اینکه هیچکدام از تجارب یک انسان معمولی را داشته باشند. باید زندگی سختی باشد. در ازای به دست آوردن چه چیزی؟ آیا در میان سالی از خود سوال نمی کنند که سالها لذت زندگی را بر خود حرام کردند و در ازای آن چه چیزی به دست آوردند؟ اینکه کسی به آرامش روحی برسد اما جسم خود را آزار بدهد و بر فکر خود افسار بزند آیا راه سعادت را پیموده است؟ تقریباً کل روز در این افکار گذشت.
ساعت ۷:۳۰ سوار یک قایق شدیم تا یک گشت یک روزه به جزیره Don Khon داشته باشیم. هزینه هر نفر حدود ۱۵ دلار شد. حدود یک ساعت نیم در جهت جریان کند رودخانه پایین آمدیم تا به جزیره دون خون رسیدیم. در ساحل شمالی پیاده شدیم و با کمی پیاده روی به دهکده ای رسیدیم که تعدادی رستوران و مغازه ای برای اجاره دوچرخه و موتور سیکلت داشت. یک موتور به قیمت ۱۰ دلار و تعدادی دوچرخه به قیمت ۳ دلار گرفتیم و به سمت آبشار جزیره راه افتادیم. حدود ۲.۵ کیلومتر فاصله داشت.
در واقع در این قسمت بستر رودخانه سنگی می شد و رودخانه مکونگ شیب پیدا می کرد و رودخانه مکونگ برای گذر از بین صخره های جزایر دچار تلاطم زیادی می شد.
کمی پایین تر از آبشار، آب رودخانه کمی کندتر میشد و ساحل شنی ای ایجاد شده بود که برای آفتاب گرفتن و کمی آبتنی مناسب بود. هر چند که فقط چند متر آنطرف تر تندآب شروع می شد و میتوانست به راحتی افراد بدون توجه را دچار حادثه کند.
سه ساعتی ماندیم و سپس برگشتیم.
بازگشت به جزیره دون خونگ دو ساعت طول کشید چون خلاف جریان رودخانه حرکت می کردیم. غروب مانند روز قبل در محوطه جلوی هتل که مشرف به رودخانه بود دور هم نشستیم و موسیقی گوش دادیم.
روز هشتم: خداحافظ لائوس زیبا و آرام
دل کندن از زیبایی مکونگ سخت بود. باز هم قبل از طلوع بیدار شدم تا به تماشای طلوع خورشید از شرق های دور باشم و باز هم برای چند صدمین بار در زندگیم با دیدن این منظره غرق لذت شدم. دوباره عبور مانک ها با لباس نارنجی شان و دوباره احساس آرامش مطلق.
ساعت ۷:۳۰ صبح ماشینی که هماهنگ کرده بودم ما را به شهر سیم ریپ در کامبوج برساند آمد. چک اوت کردیم و راه افتادیم.
یک ساعت بعد به مرز Veun Kham رسیدیم.
دیدن گیت مرزی لائوس خاطر نشان می کرد که زمان خداحافظی با آرامش لائوس فرا رسیده است. مهر خروج خیلی سریع در پاسپورت ها زده شد و پیاده وارد منطقه صفر مرزی بین لائوس و کامبوج شدیم. آخرین نگاه را به پشت سر کردم و در دلم از این کشور خداحافظی کردم.
الان که دست نوشته های سفر لائوس را جمع و جور و تبدیل به سفر نامه می کنم در کشور کامبوج هستم. تصویری که از لائوس در ذهنم نقش بسته بیشتر از رودخانه، معبد و مانک ها تشکیل شده است. تصویری دوست داشتنی که برای همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند.
سلام و خداقوت
چرا تیتر بالا که واردش میشیم و گالاپاگوس زدید ، اما در باره لائوس نوشتید؟