در آبان ماه سال ۹۲ منزل دوستم حسین بودم که گفت ایرلاین قطر ۳۰% تخفیف برای بعضی از مسیرها گذاشته و از این فرصت استفاده کنیم و یک سفر برنامه ریزی کنیم. با برسی مسیرها و قیمت ها، تصمیم گرفتیم به سریلانکا برویم. این کشور را فقط به چای آن و ببرهای تامیل می شناختم نه چیزی بیشتر.
از روز بعد تحقیق بر روی این کشور را شروع کردم و تمامی جاذبه ها و مسیرهای دسترسی به آنها را بررسی کردم و حسین هم به مطالعه سفرنامه هایی که قبلا نوشته شده بود پرداخت.
خوشبختانه ویزای این کشور در فرودگاه صادر میشود و پرواز هم بسیار قیمت مناسبی داشت. یک آیتنری ۱۲ روزه نوشتم و حسین هم پروازها را خرید. چند روز بعد چند نفر از دوستان هم به ما اضافه شدند و بصورتی اتفاقی سفر دو نفره ما در دیماه به تور ۹ نفره تبدیل شد.

مختصری درباره سریلانکا:

کشور سریلانکا که جزیره ای به شکل یک قطره آب است، با فاصله کمی در جنوب شرقی هندوستان در اقیانوس هند قرار گرفته است. مساحت آن ۶۵۶۱۰ کیلومتر مربع است و حدود ۲۱ میلیون نفر جمعیت دارد که پایتخت آن شهر کلومبو پرجمعیت ترین شهر بشمار میرود.
سریلانکا از چند طایفه تشکیل شده است که مهمترین آنها دو طایفه لانکا در جنوب و تامیل در مرکز و شمال است. لانکاها با وجودی که نسبت جمعیتی کوچکتری دارند اما غالبا حکومت را در اختیار دارند. این مسئله باعث ایجاد مناقشاتی گردید که منجر به جنگ داخلی ۳۰ ساله ای بین جدایی طلبان تامیل و حکومت مرکزی شد و در نهایت دولت مرکزی توانست با کمک های نظامی ای که از چند کشور منجمله ایران دریافت کرد، در سال ۲۰۰۹ به جنگ خاتمه دهد.
زبان رسمی این کشور سینهالس است اما تامیل ها به زبان تامیل حرف میزنند.
پیروان بودا بیشترین پیروان مذهبی را به خود اختصاص داده اند و سپس هندوها در رتبه بعد هستند.
ایرانیان و عرب ها در گذشته به این کشور سرندیب می گفتند. پرتغالی ها با ورود به این کشور در سال ۱۵۰۵ آنرا سریلانکا نامیدند که ریشه زبان هندی داشت زیرا “لانکا” در زبان هندی به معنی جزیره است و “سری” به معنی ارزشمند است. سپس با استعمار این کشور توسط انگلستان نام سیلان گرفت که این نام تا سال ۱۹۴۸ که استقلال یافتند پابرجا بود.
درآمد اصلی این کشور از محصولات کشاورزی بویژه چای، قهوه و دارچین و نیز صنعت گردشگری است.

نقشه سریلانکا

ویزای سریلانکا

ویزای سریلانکا 30 دلار است که در فرودگاه صادر می شود.

سفرنامه سریلانکا

روز اول: ورود به سریلانکا

ساعت ۴:۲۰ دقیقه هواپیما از فرودگاه امام برخواست و پس از یک توقف در قطر، حدود ساعت ۱۵:۰۰ به وقت محلی به شهری که ۶۰ کیلومتر تا کلومبو، پایتخت سریلانکا فاصله داشت رسیدیم.
با پرداخت ۳۰ دلار، ویزا که یک برچسب سه سانتیمتری بود در پاسپورت چسبانده شد و پس از گرفتن چمدان ها وارد سالنی شدیم که همه شرکت های خدمات ارتباطی که سیم کارت ارائه میکردند و نیز شرکت های ماشین توریستی و صرافی و غیره قرار داشت. سیم کارت به قیمت بسیار پایینی خریدم و با پرداخت حدود ۱۲۰۰۰ تومان ۱.۵ گیگابایت اینترنت یکماهه گرفتم.
از همانجا یک ماشین دربست به سمت شهر گرفتیم. در راه از روی Trip Advisor یک هاستل قیمت مناسب که رتبه خوبی داشت و نظرات مثبتی روی آن داده بودند پیدا کردم که هر نفر در هر شب حدود ۲۰ دلار بود. هوا گرم و شرجی بود و برای من که عاشق گرما بودم، فرار از سرمای تهران که همزمان برف شدیدی هم میبارید بسیار مسرت بخش بود.
پس از گذاشتن وسایل راهی مرکز شهر شدیم تا گشتی بزنیم و یک ماشین برای گشت های روز بعد هماهنگ کنیم.
هر دو نفر سوار یک ریکشا (وسیله نقلیه ی متداول در هند و سریلانکا که یک موتور سیکلت سه چرخه است که یک اتاقک کوچک دارد) شدیم و به سمت ساحلی که روبروی هتل تاج بود رفتیم. هتل تاج یکی از لوکس ترین هتل های سریلانکا بود که در قسمت مرفه نشین شهر نزدیک ساحل بنا شده بود. کمی در ساحل قدم زدیم و از یک سریلانکایی که عضو Couch Sourfing بود قیمت ماشین دربست را پرسیدیم و یکبار برنامه سفر را چک کردیم.
نکته جالب توجه برای من در این کشور تمیزی بود. در ذهنم سریلانکا را کشور همچون شهرهای اصلی هند شلوغ، کثیف و پر از گدا تصور کرده بودم اما به هیچ وجه چنین نبود. خیابان ها بسیار تمیز، ساختمان ها و برج ها اکثرا نوساز و پر از مراکز خرید با فروشگاه های برندهای معروف جهانی بود.

کلومبو ، پایتخت سریلانکا

در بازگشت به هتل مدیر هاستل گفت میتواند خدمات حمل و نقل هم به ما بدهد. قیمت را که پرسیدیم دیدیم بسیار مناسب است و حسین با چانه زدن بازهم نرخ را پایین آورد و قرار شد روز بعد هفت صبح ماشین جلوی هتل باشد.
شب در کتاب Lonely Planet کمی جستجو کردم و شماره چند هتل را یادداشت کردم تا روز بعد به آنها تلفن بزنیم و یک هتل مناسب انتخاب کنیم.

روز دوم: فیل سواری و مزارع ادویه سریلانکا

با تأخیر ساعت ۸:۰۰ صبح راه افتادیم. مسیر حرکت ما در جهت شمال شرق به سمت شهر Kandi بود. پس از سه ساعت در جایی که Orphin Elephant نام داشت توقف کردیم. در این مکان فیل هایی که آسیب دیده اند یا والدین شان را از دست داده اند نگهداری می کردند. کمی موز به فیل ها دادیم و سپس به سه گروه تقسیم شدیم و هر سه نفر سوار یک فیل شدیم.
چنان عرض فیل زیاد بود که تمام کشاله های ران پایم پس از پیاده شدن احساس کشیدگی داشت. لمس پوستش هم تجربه منحصر به فردی بود. بیشتر شبیه دست کشیدن به یک چرم ضخیم و خشن بود و موهای ضخیم و زبری نیز در هر یک سانتیمتر روی پوستش روییده بود.
فیل راهی رودخانه ای که در آن نزدیکی بود شد و خرطومش را پر آب کرد و تمام آن را روی ما خالی کرد. حجم آبی که در خرطومش بود برایم عجیب بود و چنان پر فشار خالی کرد که هر سه نفر ما سر تا پا خیس شدیم. فیل پس از چندبار تکرار این کار، تصمیم گرفت دیگر آب دماغش را روی سر ما خالی نکند و از سر تقصیرات ما گذشته و از رودخانه خارج شود. یک ربعی با فیل و فیل بانی که همراه ما بود چرخیدیم و سپس پیاده شدیم. بدنم بوی فیل گرفته بود که نمیتوانم آن بو را توصیف کنم.

فیل سواری

سپس ادامه مسیر دادیم تا به یک باغ گیاهان دارویی و ادویه رسیدیم. تنوع بالایی از درختان و گیاهان را کشت کرده بودند و یک راهنما در مورد نحوه کشت، پروسه فرآوری و نحوه استفاده توضیح میداد. ناگهان یک ماده کرم مانند سفید را به ساق پای من که شلوارک به پا داشتم مالید و گفت ده دقیقه دست نزنم. زمانی که به انتهای باغ رسیدیم با یک دستمال کاغذی کرم روی پایم را تمیز کرد و به همراهش تمام موهای پایم را هم برد. چنانکه تا دو ماه بعد در آن نقطه هیچ مویی رشد نکرد. در آخر به یک فروشگاه ما را هدایت کردند که همه داروهای گیاهی را داشتند و البته بسیار بالاتر از قیمت واقعی می فروختند.

مزارع ادویه - سفرنامه سریلانکا

مسیر را به سمت شهر کندی ادامه دادیم. حدود ساعت پنج بعدازظهر رسیدیم و در هاستلی که تلفنی رزرو کرده بودیم اقامت کردیم.
شهر کندی دارای یک دریاچه در وسط آن است که در یک ضلع آن بعضی روزهای هفته نمایش ها و رقص های محلی اجرا می شود. سریعاً عازم سالن نمایش شدیم و بلیت که قیمت ناچیزی داشت خریدیم. هر ده دقیقه یک گروه می آمد و با لباس ها و ماسک های متفاوت، رقص های مناطق مختلف سریلانکا را به نمایش می گذاشت. در آخر هم یک مستطیل یک متر در چهار متر ذغال گداخته درست کردند و شروع کردند بر روی آن راه رفتن. نمایش هیجان انگیزی بود که حدود یکساعت به طول انجامید و سپس به هاستل بازگشتم و شام خوردیم.

نمایش رقص های سنتی سریلانکا

روز سوم: سیگیریا، امپراتوری باستانی

ساعت ۸ صبح در جهت شمال و به سمت صخره ای باستانی که سیگیریا نام داشت و مرکز امپراطوری باستانی سریلانکا متعلق به دو هزار سال پیش بود حرکت کردیم. حدود سه ساعت در راه بودیم تا به یک محوطه بسیار بزرگ بصورت باغ با جویبار و آبنما رسیدیم که صخره ای بسیار بزرگ که شاید ۲۵۰ متر ارتفاع داشت در مرکز آن قرار داشت. ورودیه ای حدود ۳۰ دلار پرداخت کردیم و وارد شدیم.

سیگیریا - سفرنامه سریلانکا

حدود پانصدمتر پیمودیم تا به پای صخره رسیدیم. پله های سنگی زیادی در حاشیه صخره ساخته شده بود که افراد را به بالای صخره میرساند. در مسیر یک اتاقک مانند در صخره بود که نقاشی هایی باستانی در آن کشیده شده بود. حدود ۴۰۰ پله که بالا رفتیم به یک محوطه حیاط مانند رسیدیم. ادامه پله ها در میان دو پای شیر تراشیده شده از سنگ به سمت بالا امتداد پیدا میکرد.

محوطه باستانی سیگیریا در سریلانکا

در مجموع حدود ۸۶۰ پله بالا رفتیم تا در نهایت به بالای صخره رسیدیم. از آنجا دید وسیعی به کل محیط پیرامون داشتیم. مشخص بود که زمانی بناهایی کاخ مانند در این محل وجود داشته اما اکنون فقط زیرسازی آن باقیمانده بود.
حدود نیم ساعت طول کشید تا به پایین برسیم. در محوطه پایین سیگیریا نهار خوردیم و از وارانوس ها (نوعی مارمولک که جثه بسیار بزرگی دارند و به یکی از انواع آنها در ایران بزمجه گفته میشود) عکاسی کردیم.

در راه بازگشت از معبدی که به آن معبد طلایی Golden Temple گفته میشد دیدن کردیم. حدود یک ربع پیاده روی از مسیری شیب دار داشت تا به یک معبد که در زیر یک سنگ بزرگ قرار داشت رسیدیم که به آن معبد Dambulla می گفتند و اعتقاد داشتند دندان بودا در این معبد است.

معبد دندان بودا

پس از یک ساعت راه افتادیم و غروب به هاستل مان در کندی رسیدیم. در حیاط هاستل چند سنجاب بلوچی بر روی درختان جست و خیز می کردند و کمی از آنها عکاسی کردم. شب خیلی زود شام خوردیم و خوابیدیم.

روز چهارم: آشنایی با داستان چای سیلان

صبح حدود ساعت ۸:۰۰ پس از صبحانه به سمت شهر Nuwara Elia که به مرکز چای سریلانکا شهرت دارد راهی شدیم. قسمتهای مرکزی کشور سریلانکا کوهستانی است و عمده مزارع چای این کشور نیز در این ناحیه واقع است. چند ساعت بعد کم کم مزارع در شیب کوهستان ها و تپه ماهورها آغاز شد که درختان تنک اکالیپتوس نیز در بین مزارع روییده بود. در یک مزرعه توقف کردیم و کمی در بین درختچه های چای و کارگرهایی که عمدتا خانم بودند گشت زدیم و سپس راهی کارخانه چای که در همان حوالی بود شدیم.

مزارع چای سریلانکا

چای از مهمترین صادرات کشور سریلانکاست و بصورت مستقیم و غیره مستقیم، معیشت یک میلیون نفر در این کشور به آن وابسته است. سریلانکا با تولید حدود ۳۴۰٫۰۰۰ تن انواع چای رتبه چهارم جهان را داراست.
کارخانه ای که از آن بازدید کردیم گفته می شد که یکی از قدیمی ترین کارخانه چای سریلانکاست و توسط انگلیسی ها در سال ۱۸۷۱ احداث شده است. راهنمای کارخانه در هر قسمت کلیه مراحل خشک کردن و فرآوری چای را به ما نشان داد و توضیح داد که تفاوت چای سبز و چای سیاه و چای سفید در چیست.
تا آن روز نمیدانستم که گران ترین چای دنیا چای سفید است که از برگ های تازه جوانه زده درختچه چای درست میشود. روش خشک کردن آن متفاوت است و بیشترین میزان آنتی اکسیدان را داراست و در دنیا هم قیمت زعفران به فروش می رسد.

کارخانه چای سریلانکا

سپس به شهر نوارا الیا رسیدیم که شهری بسیار زیبا در منطقه تپه ماهوری بود و دریاچه ای در مرکز آن قرار داشت. اکثر خانه ها بصورت ویلایی و با سبک معماری اروپایی ساخته شده بود و به نظر می رسید پول زیادی از صنعت چای به این شهر سرازیر می شود.
در یک خانه بسیار زیبا و قدیمی که تغییر کاربری داده و هتل شده بود اقامت کردیم. سرمای هوای این شهر برایم بسیار عجیب بود و شاید ۱۵ درجه دمای آن از شهر کندی پایین تر بود. غروب برای پیاده روی به کنار دریاچه رفتیم و در مسیر پیاده روی حاشیه آن یک ساعتی قدم زدیم تا هوا تاریک شد.

روز پنجم: آبشارها و کوهستان‌ها

صبح پس از صرف صبحانه راه افتادیم و در میان سرسبزی بی انتهای مزارع چای و در جاده ای پیچ و تاب خوران در کوهستان های مه گرفته به سمت شهر Ella حرکت می کردیم و گاه و بی گاه برای عکاسی متوقف می شدیم.
حدود ساعت ۱۲:۰۰ به شهر الا رسیدیم و از آنجا به آبشار معروف این شهر رفتیم. در کنار آبشار یک رستوران بود که نمای زیبایی به آبشار داشت و غذاهای آن بسیار خوشمزه اما به طرز وحشتناکی تند بودند. اشک ریزان نهار خوردیم و راهی بازدید از آبشار شدیم. آبشار دو طبقه بود و مجموعاً حدود ۵۰ متر ارتفاع داشت.

آبشارهای سریلانکا

طبق معمول اکثر آبشارها، در آبگیر پایین آن کمی آبتنی کردم. از آنجا در جاده ای که به سمت شهر تیسا میرفت راهی شدیم. کمتر از یک ساعت که راه پیمودیم به کوهستانی وارد شدیم که دو قله معروف به اسم Adam’s peak داشت. مسیر پیاده روی تا قله بسیار زیبا بود و از میان انبوه درختان سبز و گیاهان پر از گل میگذشت. در بالای قله که یکساعتی صعود آن طول کشید، چشم انداز بینظیری را دیدیم. کل کوهستان های مخمل مانند اطراف چون یک تابلوی نقاشی سورآل به نظر میرسید که بازی آفتاب و لکه های ابر جلوه خاصی به آن داده بود.

قله آدامز در سریلانکا

سپس به سمت تیسا راه افتادیم و در راه از یک آبشار دیگر که تعداد زیادی میمون ماکاک اطراف آن بودند دیدن کردیم. کمی هوا سرد شده بود و از ترس سرما خوردن دیگر با وسوسه به آب پریدن به شدت مقابله کردم.

عکاسی از میمون

پس از غروب آفتاب به شهر تیسا رسیدیم. شهر تیسا در جنوب سریلانکا و در نزدیکی ساحل واقع است و یک دریاچه بزرگ و زیبا در مرکز آن دارد.
هتل خوبی از قبل رزرو کرده بودیم که استخر زیبایی وسط حیاط آن بود. بیدرنگ پس از تحویل گرفتن اتاق ها همگی وارد استخر شدیم و تا موقع شام به بازی و خنده و شنا مشغول شدیم.

روز ششم: پارک ملی یالا

طبق برنامه قرار بود کل این روز به گشت در پارک ملی یالا اختصاص داده شود. پیشتر در مورد یالا در اینترنت خوانده بودم. این پارک که در ساحل اقیانوس واقع شده بود از بهترین پارکهای ملی سریلانکا بود و بهترین مکان برای مشاهده پلنگ.
صبح ساعت ۵:۰۰ از خواب بیدار شدیم و صبحانه های بسته بندی شده را از رستوران هتل گرفتیم و سوار ماشین های سافاری شدیم. این ماشین ها برای کمپانی Tata بودند که صاحب آن یک زرتشتی بود و بیشترین خودرو کشور هندوستان را این کمپانی تولید میکرد. این ماشین گازوییل سوز، بسیار سریع و پر قدرت بود و هیچ گونه امکاناتی روی آن نداشت.

ماشین آفرود هندی

حدود ۲۰ دقیقه جلوی ورودی پارک معطل شدیم تا ورودیه هر نفر ۲۵ دلاری پارک پرداخت شود مجوزهای ورود ما صادر شوند.
اولین توقفگاه ما کنار برکه ای بود تا منظره طلوع خورشید در ساحل اقیانوس هند را نظاره کنیم.
این تغییر رنگ آسمان از صورمه ای سرد به سرخ گرم همیشه شور درونی عجیبی را در من ایجاد میکند. گویی همواره در پس هر تاریکی ای روشنی خواهد بود که شور و نشاط زندگی را بر همه موجودات می گستراند.

پارک ملی یالا در سریلانکا

تا ظهر که برای نهار توقف کنیم کلی جانور دیدیم که شامل طاووس (به وفور) فیل آسیایی، چیتال (نوعی گوزن)، گراز، کروکودیل و تنوع بالایی از انواع پرندگان بود. برای نهار در کنار رودخانه ای در حاشیه جنگل توقف کردیم و کمی با میمون های ماکاک که سارقان بسیار حرفه ای غذا بودند به نزاع پرداختیم. بعد از ظهر به قصد دیدن پلنگ به قسمتهای شمال شرقی پارک رفتیم و پس از ساعتی گشت زدن در انتهای صفی که تعداد زیادی ماشین سافاری توقف کرده بودند ایستادیم. ظاهرا پلنگی در آن ناحیه در لابلای علف ها پنهان شده بود. پس از نیم ساعتی که چشم چراندیم و فقط یک دم از لابلای شاخ و برگ نمایان شد انصراف دادیم و به ادامه گشت پرداختیم.
با غروب آفتاب به هتل بازگشتیم و مجدداً در استخر هتل به شنا و تفریح پرداختیم.

طاووس وحشی در سریلانکا

روز هفتم: خط ساحلی جنوبی

صبح پس از صرف صبحانه از هتل خارج شدیم. خیلی زود به خط ساحلی رسیدیم و نور زیبای خورشید را که از سمت شرق بر پهنه بی کران اقیانوس هند می تابید به نظاره نشستیم. در جهت غرب و در طول خط ساحلی شروع به حرکت کردیم.
پس از ساعتی به شهری به اسم میریسا رسیدیم که ساحل شنی زیبایی داشت و تعداد زیادی هتل ساحلی در آن منطقه ساخته شده بود. به یک هاستل که از قبل تلفنی رزرو کرده بودم رفتیم و پس از گذاشتن وسایل به سرعت راهی ساحل شدیم.
ابتدا با حسین پیگیر تور مشاهده دلفین شدیم و یک محلی را یافتیم که بلیت آنرا با تخفیف به قیمت ۱۷ دلار می فروخت. برای همه افراد بلیت خریدیم و سپسبه بقیه ملحق شدیم.
به یک رستوران ساحلی که غذاهای متنوع و خوبی داشت رفتیم و پس از خوردن نهار و آب میوه های استوایی در کنار ساحل قدم زدیم. برای من که عاشق شنا و آب هستم برخورد نسیم مرطوب اقیانوس با پوست صورتم چنان وسوسه کننده بود که پس از ساعتی، دیگر نتوانستم مقاومت کنم و با وجود امواج شدیدی که به سمت ساحل هجوم می آمورد در میان بهت همسفران دل به دریا زدم. جدال نفس گیر و پر هیجانی بود و نیم ساعت بعد بی رمق و خسته به ساحل بازگشتم.
در هنگاه غروب بر بلندای صخره ای رفتیم که بخاطر مد کمی از ساحل فاصله گرفته بود تا بتوانیم کمی زیبایی خورشید در حال افول را به تصویر بکشیم.

سواحل سریلانکا

با تاریک شدن هوا، بومیان تعداد زیادی صندلی و میز در ساحل مستقر کردند و بساط باربیکیو دریایی به راه افتاد. بوی وسوسه کننده ماهی کبابی تا صدها متر در هوا پیچیده بود و من را که پس از شنا حسابی گرسنه ام شده بود با قدرت هرچه تمام تر فرا می خواند.
بر روی صفحاتی چوبی یا فلزی انواع مختلفی ماهی، میگو، خرچنگ، هشت پا و لابستر که همان روز صید شده بود را گذاشته بودند و هرکدام را که انتخاب می کردی درجا بر روی ذغال کباب می کردند. چانه حسابی زدیم و یک غذای اعیانی را به قیمتی ناچیز نوش جان کردیم.
شب به اتاقم برگشتم و به خواب عمیقی فرو رفتم.

روز هشتم: مشاهده بزرگترین جانور روی کره زمین

صبح ساعت ۶ از خواب بلند شدیم و پس از یک صبحانه سریع سوار ماشین شدیم تا به سمت اسکله میریسا برویم. ساعت ۷:۳۰ در اسکله بودیم. تعداد زیادی قایق که دو طبقه بودند و ظاهرا برای تماشای نهنگ اختصاص داده شده بودند در اسکله بودند.
در طی چهار ساعتی که در دریا بودیم چندین بار موفق به مشاهده نهنگ آبی شدیم و حسابی از اینکه بزرگترین جانور حال حاضر کره زمین و بلکه کل تاریخ را دیده ایم ذوق زده شدیم.

مشاهده نهنگ در دریا
به هتل بازگشتیم و پس از صرف نهار راهی شهر گاله شدیم.
این شهر ساحلی که اولین شهر تصرف شده توسط اروپایی هاست تاریخچه ای چند صد ساله دارد  و پیش از آنکه پرتغالی ها در قرن ۱۶ هجری به این کشور وارد شوند اصلی ترین بندر سریلانکا به شمار می رفت.
پایه ریزی اصلی قلعه این شهر و معماری آن توسط پرتغالی ها صورت گرفت اما توسعه اصلی آن در قرن ۱۷ و با شروع استعمار آن توسط آلمانی ها انجام پذیرفت. در حال حاضر شهر گاله به عنوان یک میراث جهانی شناخته می شود و بزرگترین قلعه ای است که توسط استعمارگران اروپایی درآسیا ساخته شده است.

شهر تاریخی گاله

همان بافت قدیمی به دقت حفظ شده اما تمام نقاشی روکار بناها تازه بود و شهر با رنگ سفید دیوارها و گلدانهایی که از پنجره خانه ها و بیرون آمده بود بسیار زیبا و دلفریب بود.
در گاله بیش از هرجای دیگری در سریلانکا توریست خارجی مشاهده می شد و همه جا پر از رستوران های عالی و فروشگاه های صنایع دستی بود. بر روی دیوار قلعه که دور شهر را احاطه کرده بود و نمای زیبایی به اقیانوس داشت قدم زدم و پس از بازدید از فانوس دریایی و کلیسای جامع گاله مشغول کوچه گردی شدم. از قدم زدن در کوچه پس کوچه های این شهر سیر نمی شدم.
کمی سوغاتی خریدیم و پس از صرف شام از این شهر خارج شدیم تا برای استراحت به هتل بازگردیم.

روز نهم: کمی شنا در اقیانوس

این روز را کلا به ساحل گردی اختصاص دادیم. البته هوا هم کاملاً همکاری می کرد. آفتاب خوبی تابیده بود و باد کمی که از طرف دریا به ساحل می وزید امواجی حدود یک متر را ایجاد می کرد. پس از صبحانه یکراست به لب اقیانوس رفتیم. من یک تخته موج سواری کرایه کردم که برای یک ساعت مبلغی حدود یک دلار یا کمی بیشتر می شد. در نهایت پس از یک ساعت تلاش فقط دوبار توانستم روی موج سوار شوم و مسافتی حدود ۵۰ متر را طی کنم. تجربه جالبی بود و به شدت نیاز به حفظ تعادل داشت.

موج سواری

خسته و کوفته به ساحل آمدم و به استراحت پرداختم. برای بعدازظهر به قسمتی از ساحل جنوبی که Unawatuna  نام داشت رفتیم تا ماهیگیران محلی را که به روش سنتی و منحصر به فردی ماهی می گرفتند تماشا کنیم و دوباره به ساحل جلوی هتل بازگشتیم.

سفرنامه-سریلانکا

روز دهم: مراسم فرهنگی سالیانه سریلانکا

روز آخر بود. وسایل را جمع کردیم و در جهت غرب به سمت کولومبو راه افتادیم. از میریسا تا کلومبو ۴ ساعت راه داشتیم. یک ساعت مانده به کلومبو در یک سایت حفاطت لاکپشت های دریایی که در ساحل آن لاکپشت ها تخم ریزی می کردند توقف کردیم. توضیحات کاملی در خصوص انواع لاکپشت های دریایی و نحوه حفاظت از آنها و کارهای تحقیقاتی ای که در آنجا انجام می شد به ما ارائه دادند که کلاً بسیار شبیه کارهایی بود که در ساحل شیب دراز جزیره قشم انجام می شود اما بسیار منظم تر و با امکانات بیشتر.

مرکز حفاظت و تکثیر لاکپشت های دریایی

سپس راهی کلومبو شدیم و یک ساعت بعد وارد شهر شدیم. برای نهار در یک شعبه Pizza Hut که بسیار تند بود نهار خوردیم.
به همان هتلی که روز اول رسیدنمان به کلومبو در آن خوابیده بودیم رفتیم و پس از گذاشتن وسایل به گشت زدن در شهر پرداختیم.
از یکی از معابد بوداییان که بسیار معروف بود بازدید کردیم و سپس به یکی از معابد هندوها که بر روی نمای بیرونی آن مجسمه بخش کوچکی از یک میلیون خدای خود را قرار داده بودند دیدن کردیم.

معابد سریلانکا

از ساعت ۶ بعدازظهر یکی از مهمترین مراسم سالانه کشور سریلانکا در کلومبو به اجرا در می آمد. تاریخچه این نمایش به اینصورت بوده که در گذشته یک روز خاص سال از همه روستاها و شهرهای کشور، نمایندگانی به شهر می آمدند تا خراج و هدایای خود را با رقص، آواز و نمایش همراه با رژه فیلها تقدیم امپراطور کنند. امپراطور و خانواده اش هم بر یک بلندی می نشسته و به تماشای نمایشات می پرداخته.

جشن سالیانه سریلانکا

امروزه این نمایش از نظر تعداد فیلهایی که در شهر راه می روند بزرگترین نمایش دنیا به شمار می رود و صدها گروه از سراسر کشور با رقص ها و موسیقی های محلی کاملاً متفاوت خود در این روز در کلومبو گرد هم می آیند.

حدود ساعت ۱۲ شب مراسم در حال اتمام بود که ما به سمت هتل بازگشتیم.

کارناوال سالیانه سریلانکا

صبح پس از خوردن صبحانه راهی فرودگاه شدیم. فرودگاه در شهر دیگری که تا کلومبو ۴۰ دقیقه فاصله دارد واقع است. وقت خداحافطی با سریلانکا بود. بیشتر از هرچیز خاطرات خط ساحلی جنوب این کشور و بویژه مشاهده نهنگ برایم پر رنگ بود و تا زمان سوار شدن به هواپیما چندین بار این خاطرات را مرور کردم و عکس های دوربینم را نگاه کردم. سپس سوار هواپیما شدیم و طبق معمول از قبل صندلی کنار پنجره را گرفته بودم تا بتوانم آخرین نگاه را از بالا داشته باشم و با این کشور با همه تنوع ها و زیبایی هایش خداحافظی کنم.